رد پای اسپانیا؛ چشم‌دیدهای‌ خبرنگار اسپانیایی از بادغیس

این گزارش توسط آنجلس اسپینوزا، خبرنگار اسپانیایی کشورهای حوزه خلیج فارس نگاشته شده است. او اولین شهروند این کشور است که یک سال پس از سقوط نظام جمهوری در افغانستان به ولایت بادغیس در شمال‌غرب کشور سفر می‌کند. جایی‌که طی سال‌ها، مقر اصلی هموطنانش یعنی سربازان اسپانیایی در افغانستان بود.


آثار مرمی و شیشه‌های شکسته ساختمان ریاست انکشاف دهات بادغیس نشان دهنده مقاومتی است که قبل از تسلط طالبان بر این ولایت، یکی از فقیرترین ولایت‌های افغانستان، در ماه اگست سال گذشته صورت گرفت. ده روز جنگ بود اما بازهم در قلعه‌نو، مرکز این ولایت، صدمات جنگی که طالبان و نیروهای دولتی به راه انداخته‌اند، زیاد نیست. خونین‌ترین نبردها در مناطق دور افتاده روستایی رخ داده است. بادغیس منطقه‌ای است که اسپانیا در طول هشت سال – بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ -آن را از وضعیت قرون وسطایی، نسبتا بیرون آورد. اسپانیا تحت فرماندهی ناتو، تیم بازسازی ولایتی یا PRT این ولایت را مدیریت می‌کرد. این تلاش‌ها اکنون با گذشت زمان کم‌رنگ شده و در خطر محو شدن قرار دارد، زیرا شبه نظامیان طالبان، افراد محلی را با کدرها جای‌گزین می‌کنند و کسانی که می‌توانند نیز از ترس انتقام به خارج از کشور فرار می‌کنند.

قلعه نو در ۱۶۰ کیلومتری هرات، همسایه سومین شهر بزرگ افغانستان و مرکز فرهنگی و تجاری غرب کشور است. اما گویی که این ولایت در سیاره‌ی دیگری باشد. بخش‌هایی از جاده هرات به سمت قلعه‌نو به سختی آسفالت شده است. بیشتر مسیر، پر صخره‌ است. صخره‌هایی که در نهایت از گردنه‌های کوه سبزک به ارتفاع ۲۰۰۰ متر می‌گذرد. در فصل زمستان، یخ‌بندان اغلب مانع از تردد در این جاده می‌شود.

با این حال، این مسیر برای اولین‌بار پس از چندین سال اکنون امن شده است. با سرنگونی حکومت جمهوری که طالبان علیه آن جنگیدند، خطر حملات طالبان از بین رفته است و به نظر می‌رسد که حتی بزرگ‌راه‌ها نیز از طالبان می‌ترسند. «زنده باد امارت اسلامی» (چشمم به نوشته ای در کنار صخره می‌خورد که برایم ترجمه می‌کنند) شعاری با اشاره به نامی که رژیم جدید برای خود برگزیده است. هیچ کنترلی در مسیر راه نیست، در همه‌ی مسیر راه، تنها یک پوسته امنیتی کوچک را می‌بینیم.

سرباز طالبان، رو به راننده می‌کند: « «جاده چطور است؟ همه جا امن است؟ با مشکلی روبرو نشدی؟»، این شبه نظامی از نگاه کردن به چوکی عقب که دو زن در آن نشسته‌اند اجتناب می‌کند. در مسیر راه، هیچ بیر و بار و ترافیکی نیست. تنها کودکان و زنان با الاغ‌های پر از بشکه دیده می‌شوند که در روستاهایی در این حوالی زندگی می‌کنند. چاه‌های آب در اثر خشک‌سالی چندین ساله خشک شده‌اند، آن‌ها مجبور به جست‌وجوی آب در مناطق دورتر هستند. وقتی به صخره‌ها نگاه می‌کنم، خانه‌های گلی با کوه یکی می‌شوند. گاهی مردان در کنار جاده چمباتمه زده‌اند. معلوم نیست منتظر کسی هستند یا فقط گذر زمان را تماشا می‌کنند. در مرکز ولایت اما چشم‌انداز تغییر می‌کند.

قلعه‌نو یک شهر کوچک و غیر قابل توصیف و مملو از خانه‌های کم ارتفاع است که این‌ خانه‌ها برای حفظ حریم خصوصی ساکنانش با دیوارها احاطه شده‌اند. حدود ۱۲۳۰۰ نفر (۲۶۰۰ خانوار) ​​در هسته اصلی شهر زندگی می‌کنند، اما اگر بقیه مناطق پیرامون حساب شوند، شمار ساکنان به ۷۰۰۰۰ نفر می‌رسد.

در بازار به ندرت زنی دیده می‌شود. تعداد معدودی که وارد فضای عمومی می‌شوند، زیر برقع پنهان شده‌اند، شبیه یک بوجی‌ای که بدن را با توری در سطح چشم می‌پوشاند. طالبان، با تفنگ‌های‌شان بر دوش، بسیار آشکارتر از هرات در قلعه‌نو دیده می‌شوند. حضور خارجی‌ها از زمانی که اسپانیایی‌ها این ولایت را در سپتامبر ۲۰۱۳ ترک کردند برای شهروندان، غیرعادی بود. حضور من کنجکاوی سربازان طالب را برمی‌انگیختاند. یک معلم زبان انگلیسی جرأت می‌کند و به من نزدیک می‌شود و خوشحالی خود را از این دیدار ابراز کند. بیشتر آن‌ها فاصله‌ای محتاطانه با من خارجی را حفظ می‌کنند. اعلام عفو عمومی توسط رهبران طالبان نتوانسته است کسانی را که با پروژه‌های توسعوی اسپانیا همکاری می‌کردند یا برای دولت قبلی افغانستان کار می‌کردند را قانع کند. چند نفر از آن‌ها ویدئویی را به اشتراک می‌گذارند که در آن یک طالب محلی کار با خارجی‌ها را نشانه ارتداد تشریح می‌کند و توضیح می‌دهد که همکاران پیشین اسپانیا و کسانی‌که به مهاجمان کافر حتی با یک علامت کوچک کمک کردند، مرتد هستند. در نتیجه، او تأیید می‌کند که گرفتن جان آن‌ها حلال است.  یک انجینیر ترس خود را از این ابراز می‌کند که “خروج طبقه تحصیل کرده منجر به بازگشت به بدویت شود”.

رد پای اسپانیا در نگاه اول در شهر قلعه‌نو مشخص نیست. هیچ پرچم و پوستری که شاهد هشت سال حضور و صدمیلیون یورو کمک انکشافی مستقیم در این ولایت باشد، وجود ندارد. در مرکز تحقیق، آموزش زراعت و انکشاف روستایی که توسط اسپانیا حمایت می‌شد، چند متخصص هنوز باقی مانده‌اند (چند نفر قبلاً کشور را ترک کرده‌اند) لوحه این نهاد را از سردر این نهاد دور کرده‌اند، زیرا نام و بیرق جمهوری سرنگون شده در آن بود.

برنامه «ترویج زراعت توسعه‌یافته» که با همکاری اسپانیا ایجاد شده بود، مدت‌هاست که درخشش خود را از دست داده است. پس از پایان مأموریت، دولت کابل نتوانست یا قادر به حمایت از شیوه‌های زارعت و مراقبت از مالداری نبود.

تمام تجهیزات از میکروسکوپ گرفته تا سردخانه، توسط AECID “آژانس همکاری‌های توسعه بین‌المللی اسپانیا” در اختیار این نهاد قرار گرفته بود، اما از زمان خروج اسپانیا در سال ۲۰۱۳، به دلیل کمبود تجهیزات، فعالیت آن‌ها به حداقل رسید.  اما از زمان تغییر رژیم، مشکلات چندین برابر شده است. چند تن از کارکنان این نهاد با قطع پرداخت حقوق، سر کار نرفتند. برخی دیگر از ترس این‌که رابطه دیرینه‌شان با خارجی‌ها آن‌ها را هدف طالبان قرار ندهد، مخفی شده‌اند.

در این نهاد، در حال حاضر کسانی که باقی مانده‌اند به کسانی که با نمونه‌هایی از حیوانات خود مراجعه می‌کنند تا ببینند که حیوانات‌شان آیا بیمار هستند یا باردار، کمک می‌کنند. آن‌ها اما نمی‌دانند تا چه زمانی می‌توانند به این کار ادامه دهند. ضیاءالدین از کارکنان این نهاد می‌گوید: «قبل از این‌ خدمات نهادشان رایگان بود، اکنون اما برای هر بررسی ۱۰۰ افغانی [کمی کمتر از یک یورو] دریافت می‌کنیم.

در بیرون، عبدالغفور دهقان کوچک قادسی که دارای ۴۰ گوسفند و بز و همچنین دو گاو است، منتظر داروی تجویز شده برای یکی از گاوهایش است. او مجبور شده است که یک ساعت سفر کند تا به این‌جا برسد، زیرا منطقه‌ی او دیگر یکی از عوامل محلی را که AECID در زمان خود مستقر کرده بود را ندارد. او غافل از این‌که این نهاد توسط اسپانیایی‌ها اجرا شده بود، می‌گوید: «خدمات بسیار خوبی است. برای او، اسپانیایی‌ها صرفا “خارجی” بودند.

ناگهان لندکروزهای آبی و سرخ از خیابان اصلی قلعه‌نو عبور می‌کنند. در پشت موترها عبارت «Donated by Spanish Cooperation» به معنی «اهداء شده توسط اسپانیا» دیده می‌شود. با این حال، فقط کسانی که می‌توانند به زبان انگلیسی بخوانند متوجه این جمله می‌شوند. در نوشته فارسی فقط یک نکته درج شده است: «شفاخانه ولایتی بادغیس» بدون اشاره به اهداکنندگان.

برخی از آن‌ها آمبولانس هستند، برخی دیگر توسط پرسونل صحی استفاده می‌شوند. در هر صورت، موترها هنوز به کار و فعالیت خود دوام می‌دهند و به مرکز صحی‌ای منتهی می‌شوند که در بخش توان‌بخشی مادر و کودک، یکی از اولین کارهای انجام شده توسط PRT اسپانیا کار می‌کنند. در آن‌جا، داکتر ناصری، مدیر اداری شفاخانه، مشکلاتی را مطرح می‌کند که ۸۳ درصد از مراکز صحی افغانستان را از کار انداخته است. او روایت می‌کند که اکنون سه ماه است حقوق کارکنان پرداخت نشده است. بانک جهانی و سازمان‌های غیردولتی که ما را تأمین مالی می‌کردند، پس از تغییر رژیم، این کار را متوقف کردند. ما حتی پول سوخت جنراتور را هم نداشتیم. با این حال، آن‌ها احساس خوش‌شانسی می‌کنند، زیرا از ماه اکتوبر سازمان ملل مسئولیت حقوق آن‌ها را بر عهده گرفته است و یونیسف از طریق یک NGO محلی هزینه سوخت را پرداخت می‌کند. انتقال این مرکز خود گویای اهمیت خدماتی است که ارائه می‌شود. این شفاخانه بسیاری از زنان را از خون‌ریزی در هنگام زایمان نجات داده است زیرا در کنار توان‌بخشی آن‌ها، اسپانیا یک نهاد آموزشی برای ماماها و پرستاران ایجاد کرد. مردان در افغانستان اجازه نمی‌دادند (و هنوز هم بیشتر آن‌ها) به همسران خود اجازه حضور پزشکان مرد را نمی‌دهند. خدمات صحی همچنان کلیدی برای مبارزه با سوءتغذیه، یکی از مشکلات کلیدی در این ولایت بوده است.

در اتاق انتظار محوطه شفاخانه مادر و کودک، شریفه به همراه زنان دیگر منتظر داکتر است تا پسر بیمارش را ببیند. او گفت: «من توان پرداخت فیس داکتر خصوصی را نداشتم. تنها برای انتقال یافتن به شفاخانه، ۲۰۰ افغانی از روستای خود قرض گرفتم تا به وسیله یک موتر لینی مشترک، به این‌جا برسم. شریف توضیح داد که شوهرش در ایران کار می‌کند. روزانه بین ۲۵ تا ۳۰ کودک به این کلینیک مراجعه می‌کنند. یک متخصص داخله، ۱۷ پرستار و هشت قابله هنوز در این کلنیک کار می‌کنند، اما دو متخصص زنان پس از ورود طالبان فرار کردند.

علی‌رغم درخواست از متخصصان برای باقی ماندن در وظایف‌شان، اولین گام‌های مقامات فعلی باعث بی‌اعتمادی می‌شود. آن‌ها در رأس ریاست صحت عامه، یکی از جنگ‌جویان را که تجربه‌ای در این بخش نداشت، به نام محمد قانت، مقرر کرده‌اند. آن‌چه را که قانت دارد غریزه و توان جنگی است. او به محض اطلاع از ورود من به قلعه‌نو، پیشنهاد کرد که در مراسم راه‌اندازی کمپین واکسیناسیون علیه فلج اطفال شرکت کنم.

در دروازه‌های اداره محلی، در کنار ساختمان دیگری که با همکاری اسپانیا ساخته شده است، جمعیتی در انتظار توزیع گندم جمع شده‌اند. مردان در گوشه‌ای و زنان در گوشه دیگری، یک عضو طالبان شلاقی را در دست دارد و زنان و مردان را تازیانه می‌زند تا مراجعین، بی‌حوصله‌گی نکنند. روز بعد در شبکه‌های اجتماعی، برخی از مردم شکایت کردند که این کمک‌ها به طرف‌داران شبه نظامیان رسیده است.

راه‌اندازی رسمی کمپین علیه فلج اطفال در دفتر معاون ولایت انجام می‌شود، معاون والی، شخصی است که چندین انگشت خود را در نبرد از دست داده و به خارجی‌ها نگاه خوبی ندارد. معاون والی در مقابل دوربین تلویزیون محلی، قطره واکسن را به یک دختر سه یا چهار ساله می‌دهد و دستیارانش را وظیفه می‌سپرد تا به دو کودک دیگر که برای این کار انتخاب شده‌اند، واکسن بدهند.

محب‌الله اسد معاون والی بادغیس در تزریق واکسن فلج اطفال به یک دختر کمک می‌کند. عکس از: یلدا معیری

 سال پیش، طالبان به همان اعضای تیم‌های واکسیناسیون که جرأت ورود به مناطق تحت کنترل آن‌ها را داشتند، حمله کردند. روشن نیست که آیا این تغییر نگرش نتیجه مسئولیت دولت است یا نیاز به ایجاد شایستگی برای ترغیب جامعه بین‌المللی به آزادسازی وجوهی که برای افغانستان در نظر گرفته شده است.

سازمان ملل هم بر واکسیناسیون و هم بر آموزش برای دختران اصرار دارد. طالبان در مورد رعایت نکته دوم ابهام دارند. در حال حاضر، در بادغیس، مانند اکثر ولایات افغانستان، دختران بالای ۱۲ سال فقط می‌توانند در مکاتب دینی شرکت کنند. در مسجد محمد عمر، منصوره، یکی از معلمان قرآن، مطمئن است که دانش‌آموزان نیز می‌خواهند انگلیسی و ریاضیات را بیاموزند، اما بودجه لازم برای ارائه آن دروس را ندارند.

صنف قرآن دختران و بانوان در مدرسه مسجد محمد عمر قلعه‌نو. برای هیچ‌کس روشن نیست که آیا زنان افغان م‌تتوانند با حکومت جدید به تحصیلات غیر مذهبی ادامه دهند یا خیر. عکس از: یلدا معیری

به نظر می‌رسد که طالبان خود از خلأهای آموزشی اعضای خود آگاه هستند. بنابراین آن‌ها گروهی از شبه نظامیان جوان را برای یادگیری زبان انگلیسی و استفاده از کمپیوتر فرستاده‌اند. محمد آصف، معاون مکتب حنظله، مکتب متوسطه بزرگ بادغیس، با استفاده از تعطیلات مکتب، هر روز صبح به شبه نظامیان کورس آموزش زبان انگلیسی برگزار می‌کند. آصف در برابر نگاه متعصبانه شاگردانش توضیح می‌دهد: “آن‌ها می‌خواهند آماده شوند تا سلاح‌های خود را زمین بگذارند و مناصب اداری را به دست گیرند.” او می‌افزاید: «آن‌ها افراد خوبی هستند، رفتار خوبی دارند.»

طالبان، کلمه‌ای که از طالب عربی به معنی (دانش‌جو) نشأت گرفته، هنوز در اولین درس‌های خود هستند. از آن‌ها پرسیدم که چرا می‌خواهید انگلیسی بیاموزید؟ یکی از اعضای گروه پس از برخاستن محترمانه به سبک شاگردان عصرهای پیشین، پاسخ می‌دهد: «این یک زبان بین‌المللی است.»

سربازان طالبان در حال فراگیری زبان انگلیسی در شهر قلعه‌نو مرکز ولایت بادغیس. عکس از: یلدا معیری

رئیس صحت عامه “علاقه خود را به بازگشت اسپانیایی‌ها با پروژه‌ها” ابراز می‌کند. ما دو شفاخانه دولتی و چند کلینیک خصوصی داریم. اما مناطقی مانند مقر، قادس یا جوند حتا درمانگاه سرپایی هم ندارند. او با آگاهی از حساسیت خارجی‌ها در مورد رفتار با زنان می‌افزاید: «اگر زن باردار زایمان کند و نیاز به مراقبت داشته باشد، می‌تواند قبل از رسیدن به این‌جا بمیرد». اما مهم‌تر از همه، او اصرار دارد که هر چه زودتر انسداد ذخایر باز شود، سخنی که همه رهبران طالبان تکرار می‌کنند.

گروهی از دختران پس از حضور در یک مدرسه قرآنی در حومه قلعه‌نو به خانه باز می‌گردند. عکس از: یلدا معیری

علی‌رغم پیشرفت‌های اجتماعی که بادغیس در زمان حضور اسپانیایی‌ها تجربه کرد، امروز پس از دایکندی و غور یکی از سه ولایت عقب مانده افغانستان باقی مانده است. بادغیس با ۲۰۵۹۰ کیلومتر مربع در منطقه‌ای نیمه بیابانی واقع شده است. بر اساس داده‌های سازمان ملل متحد، از ۷۰۰,۰۰۰ نفر جمعیت آن، ۵۷ درصد زیر خط فقر زندگی می‌کنند، ۵۱۱,۰۰۰ نفر با ناامنی غذایی حاد روبرو هستند و ۴۴,۰۰۰ نفر به کمک نیاز دارند. علاوه بر این، خشک‌سالی و جنگ ۶۸,۰۰۰ نفر را مجبور به مهاجرت داخلی کرده است که بیشتر موارد در سال قبل از. سقوط حکومت پیشین بوده است.

فروش فرزندان در افغانستان
مه‌لقا؛ قصد دارد فرزندش را بفروشد تا بقیه اعضای خانواده نانی برای خوردن داشته باشند. عکس از: یلدا معیری

یکی از معدود سمت‌های رژیم گذشته که مقامات جدید او را در پستش دوباره تایید کرده‌اند، مسئول لابراتوار زراعتی بادغیس، سید عبدالسلام محمدی است. محمدی که ۱۴ سال در آن بخش بوده و دو کارمند سابق AECID در تیم خود دارد، به خوبی از کارهای انجام شده توسط اسپانیا آگاه است. او از سدی که اسپانیایی‌ها بر روی چشمه قرغیتو ساخته اند، می‌گوید: «سیستم کانال‌کشی به ما این امکان را داد که آب را به بیشتر خانه‌های قلعه‌نو برسانیم و بعداً دامنه آن را گسترش دادیم.» او اشاره می‌کند که اسپانیایی‌ها برای بادغیس “کارهای زیادی انجام دادند”. «وقتی آن‌ها آمده بودند، حتی یک کیلومتر جاده یا خیابان آسفالت در قلعه‌نو وجود نداشت. به خانه‌ها آب آوردند، بیرون شهر چاه حُفر کردند، شفاخانه را تجهیز و بازسازی کردند، مکاتب، یتیم‌خانه و حتی زمین فوتبال را ساختند.» استادیومی که شاهد برخی از بازی‌های خاطره‌انگیز بین افغان‌ها و اسپانیایی‌ها بود، علی‌رغم نگهداری ضعیف، همچنان محل سرگرمی جوانان بادغیس است.

سیستم کانال‌کشی شهر. عکس از: یلدا معیری

برای عبدالکریم وفا، مدیر ورزش ولایت بادغیس در دو دهه اخیر، چیزی که از وضعیت زمین او را بیشتر نگران کرده این است که «طالبان به ورزش علاقه‌ای ندارند. همه فعالیت‌ها به حالت تعلیق درآمده است، نه تنها فوتبال، بلکه والیبال که در بین دختران بسیار محبوب بود. او می‌گوید: ‘ما خاطرات خوبی از آن دوران داریم که با هم برای بهبود جامعه کار می‌کردیم.’

قاری محمد رازی رئیس جدید انکشاف دهات در مورد فعالیت اسپانیایی‌ها در بادغیس چندان آگاهی ندارد. می‌گوید: “من این‌جا تازه وارد هستم. شاید آن‌ها به مردم کمک کردند، اما من نمی‌دانم. رازی که پیشوند نام خود را با قاری (قرائت کننده قرآن) گذاشته، باید از پنجره دفتر خود به بیرون نگاه کند تا دستگاه‌های عام‌المنفعه را که AECID به قلعه‌نو آورده است را ببیند. ابزاری که اکنون در حال فروپاشی است.  او می‌گوید: «ما کمبود آب آشامیدنی داریم. اگر اسپانیایی‌ها قصد دارند برای حل آن برگردند، خوش می‌آیند.» او همچنان از جمله نگرانی‌های خود به وضعیت بد جاده‌ها و مهم‌تر از همه، مسدود شدن ذخایر پولی افغانستان اشاره می‌کند و می‌افزاید: «انسداد پول‌ها، حل مشکلات را سخت می‌کند و بر مردم تأثیر می‌گذارد.»

رئیس انکشاف دهات تا زمان شروع به کار، یک فرمانده جنگ‌جو در ولسوالی بالامرغاب در نزدیکی مرز با ترکمنستان بود. آن گوشه دورافتاده یکی از بزرگ‌ترین کابوس‌های سربازان اسپانیایی مستقر در بادغیس بود که قربانی حملات شدند. بالامرغاب مانند ولسوالی‌های غورماچ، مقر و جوند، یک منطقه تحت محاصره پشتون‌ها در ولایتی با اکثریت جمعیت تاجیک (۶۲ درصد در مقابل ۲۸ درصد) است، برعکس بقیه مناطق افغانستان که این نسبت معکوس است و در حالی که یک‌سان دانستن پشتون‌ها با طالبان اشتباه است، مناطق پشتون حمایت بیشتری از شبه نظامیان نشان داده‌اند.

رازی از اشاره به حضور نظامی اسپانیا پرهیز می‌کند، اما محب‌الله آخوندزاده، یکی از همکاران او در دوران جنگ علیه نظام جمهوری، که اکنون ریاست رادیو و تلویزیون ولایت را بر عهده دارد، اعتراف می‌کند که در کمین علیه سربازان اسپانیایی شرکت داشته است. سپس او عقب‌نشینی می‌کند و اطمینان می‌دهد که آن‌ها نمی‌دانستند به چه کسی حمله می‌کنند، فقط می‌دانستند که آن‌ها خارجی هستند و حتی ادعا می‌کند که به نجات چند سرباز اسپانیایی که در دره افتاده‌اند کمک کرده است. ۱۲ سرباز، دو افسر پولیس و دو مترجم در جریان آن مأموریت کشته شدند.

آخوندزاده مردی است که به نظر می‌رسد نفوذش فراتر از حوزه تبلیغات است. تلاش می‌کند چهره دوستانه‌ای را نشان دهد که با آن طالبان سعی می‌کنند از سختی‌های اولین دیکتاتوری خود (۱۹۹۶-۲۰۰۱) فاصله بگیرند. او در دسترس است و مایل است درها را باز کند تا خبرنگاران بتوانند از وضعیت بادغیس مطلع شوند. این جنگ‌‎جوی سابق به من و همراهانم توصیه می‌کند که در دفتر او، در ساختمان ناتمام رادیو تلویزیون محلی بمانیم، جایی‌که روی زمین بخوابیم. مهمان‌نوازی آن‌ها شامل نظارت مسلحانه در خارج از ساختمان است.»

محب‌الله آخندزاده؛ آمل رادیو تلویزیون محلی بادغیس که دست‌کم یک‌بار با نویسنده این گزارش درگیر شد. زیرا او از ساختمان نیمه‌کاره تلویزیون عکس‌برداری کرده بود.
عکس از: یلدا معیری

ساکنان بادغیس با ترس و نگرانی عواقب تغییر رژیم را تماشا می‌کنند. اکنون تعداد کمی به یاد دارند که تا زمان ورود اسپانیایی‌ها، این ولایت حتی یک کندک نظامی دائمی نداشت و حضور پولیس در خارج از مرکز شهر ناملموس بود. اسپانیا نیروهای امنیتی را آموزش داد اما طالبان بعداً بدون هیچ‌گونه ترحمی و با حمایت اندک کابل به آن‌ها حمله کردند. همین را می‌توان در مورد بسیاری از زیرساخت‌ها گفت. وفا، رئیس ورزش در پایان می‌گوید: «فقط وقتی چیزی از دست می‌رود، ارزش آن درک می‌شود.»

مطالب مرتبط:


هرات چگونه سقوط کرد؟ | قسمت اول

پانزده روزی که کابل را تکان داد؛ سفیر فرانسه در کتاب خود چه نوشته است؟

سندروم افغان؛ اصطلاحی شناخته شده در اوکراین جنگ‌زده

تاریخچه روابط دیپلوماتیک افغانستان و ایالات متحده امریکا

خبرنگار آلمانی که افغانستان را مانند کف دستش می‌شناسد

 

نظرات
  • محمد 2022-09-23 پاسخ

    جالب بود. خیلی ممنون به خاطر زحمات شما پیمان عزیز.

پاسخی بدهید