بسیاری از شهروندان و حتا خبرنگاران در افغانستان ممکن است تا اکنون نام (Susanne Koelbl) برای شان نا آشنا باشد. خبرنگار پنجاهوهفت ساله آلمانی که تا اکنون برای تهیه گزارش و انجام تحقیقاتش در مورد افغانستان، بیش از ۵۰ بار به این کشور سفر کرده است. ۲۷ ولایت افغانستان را از نزدیک دیده، کتابی در باره افغانستان نوشته، قبلا با محمد اشرف غنی رئیس جمهور پیشین و با چهرههای مختلف سیاسی افغانستان مصاحبه کرده و آخرین بار نیز چند روز پیش مصاحبهاش با انس حقانی از رهبران طالبان منتشر شد. خانم کولبل اکنون مجری و بنیانگذار یک نهاد ادبی شعرنویسی برای مهاجرین به ویژه مهاجرین افغان نیز است. جوانانی که اهل شعر و ادبیات هستند، در این نهاد گردهم میآیند و کار فرهنگی و شعر نویسی میکنند.
تقریبا در تمامی سالهایی که در افغانستان زندگی کردم، با کمتر کسی برخوردهام که اینهمه فعالیتهای متنوع در مورد افغانستان داشته باشد. اما با وصف همه این تلاشها، خانم کولبل در افغانستان چهره بسیار شناخته شدهای نیست. هر چند او به زبان انگلیسی نیز تسلط کامل دارد اما حدس می زنم از آنجاییکه بیشتر مقالات و نوشتههای او به زبان آلمانی است، در افغانستان کمتر شناخته شده باشد. در ضمن هیچ اثر او تا اکنون به زبان فارسی ترجمه نشده است.
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
اما برعکس، سوزان کولبل در آلمان یک خبرنگار شناخته شده است. او در سرویس بینالمللی مجله مشهور اشپیگل کار میکند. در سال ۲۰۱۵ میلادی به هرات آمده بود و طی روزهایی که در هرات بود با او از نزدیک کار کردم. او آمده بود تا در مورد مهاجرینی که علاقهمند ترک هرات به مقصد آلمان هستند از نزدیک صحبت کند و گزارشهایی بسازد. گزارش «افغانها به صورت دستجمعی به اروپا فرار میکنند» حاصل چند روز حضور خانم کولبل در هرات بود.
دیدار با کولبل در هرات
در روزهایی که او در هرات بود، مسائل زیادی را از وی آموختم. نگاه ژرف او به مسایل مختلف، کنجکاوی بیش از حد و تلاش و جدیتش در روند کاری برایم فوقالعاده اثربخش بود. از همه مهمتر که کولبل یک خبرنگار شجاع است. در سال ۲۰۱۵ میلادی او تصمیم گرفت از هرات به اسلام قلعه در مرز با ایران سفر کند. در همان روزها بود که دو خانم خارجی در منطقه شهر نو در مرکز شهر هرات ترور شده بودند. من که مسؤولیت همراهی با این خانم را به همراه یک دوست مترجم بر عهده گرفته بودم، نگران بودم. حقیقتا ما موضوع سفر را تصمیم داشتیم با پولیس در میان بگذاریم اما برای خانم کولبل اهمیتی نداشت. او در مورد وضعیت امنیتی افغانستان به تمام معنی تحقیق کرده بود. احتمالا نتیجه تحقیقاتش این بود که سفر به مناطق دور دست بدون در جریان گذاشتن نهادهای امنیتی ممکن است امنتر باشد.
حقیقتا من به عنوان یک خبرنگار هراتی تا آن روز، به خوبی نمی دانستم که هراتیها چگونه این شهر را برای رسیدن به اروپا ترک میکنند. بسیاری از هراتیها علاقهمند آلمان به ویژه زندگی در شهر هامبورگ هستند. من هرگز نمی دانستم که، زنان و مردان هراتی در مسیر راه با چه دشواریهایی روبرو میشوند و تا اکنون به چه تعداد از پناهجویان در مسیر راه، کشته شدهاند. زیرا اولویت ما در تهیه خبر و گزارش در افغانستان، جنگ بود و به رویدادهایی در مورد پناهندگی کمتر می پرداختیم.
در یکی از روزها، من و کولبل با خانوادهای آشنا شدیم که عزادار بودند. آنها در یک آن، هشت عضو فامیل خود را از دست داده بودند. خانوادهای که تقریبا همه شان سرد و گرم چشیده مهاجرت بودند. این خانواده پیش از این، دستکم ۳۵ سال در ایران زندگی کرده بودند و بسیاری از قربانیان این حادثه در مشهد متولد شده بودند. رسیدن به اقوام دیگر، دستیابی به محیطی آسودهتر و گریز از کارهای سخت و طاقتفرسا، این خانواده را وادار کرده بود تا برنامهریزی سفر به آلمان را انجام دهند؛ سفری که بهگفته بازماندگان این خانواده با وجود همه ریسکهایش برنامهریزی نسبتا دقیقی داشت. آنان پس از سفر به ترکیه با کشتی مطمئنی وارد آبهای مدیترانه شدند. اما اتفاقیکه میتوانست اصلا رخ ندهد، در یک آن، جان ۸ عضو یک خانواده را گرفت. دلیل این رویداد، تیراندازی پولیس ترکیه به سمت کشتی حامل این خانواده بود. من و کولبل عکسهای کالبد شکافی تک تک اعضای آن خانواده را از نزدیک مشاهده کردیم. من خبرنگاری بودم که در جنگ بزرگ شده بودم، اما تحمل دیدن و شنیدن این همه رنج، برای من دشوار بود. کولبل اما آموخته بود که چگونه در کار خبرنگاری، احساسات خود را کنترل کند.
کولبل به خوبی در هرات توانست آدرسهای مختلفی را برای مصاحبه پیدا کند که به تازگی اندوه از دست دادن عزیزان خود را بر دوش میکشیدند. عزیزانی که همهشان به تازگی و در مسیر سفر به آلمان کشته شده بودند. حضور زنان به صورت سنتی و بر اساس شریعت اسلام، حین دفن افراد مسلمان در قبرستانها ممنوع است. به ویژه در جامعه سنتی افغانستان.
کولبل تصمیم گرفت در مراسم تدفین خانمی شرکت کند که جسدش تازه به افغانستان انتقال یافته بود. این خانم که می خواست با دخترش در آلمان همراه شود، در مسیر راه بر اثر واژگونی کشتی جان باخته بود. من به کولبل از خطرها و عکسالعملهای احتمالی شرکت یک خانم در مراسم تدفین هشدار دادم اما کولبل کسی نبود که این ریسک را نپذیرد. او در تمام چند ساعتی که مراسم تدفین در حال برگزاری بود، در قبرستان شهزاده ها در غرب شهر هرات مستقر شد و پس از ختم مراسم تدفین به خانه عزادارن رفت. او تنها زن حاضر در آن مراسم بود و شاید تنها زنی که تا اکنون در یک مراسم تدفین خانمها در هرات شرکت کرده بود.
سوالهای شجاعانه و چالشی
کولبل متولد شهر مونیخ آلمان است. او مشهور است که با سوال هایش، بسیاری ها را به چالش می کشد. گزارشهای متعددی توسط او در مورد مناطق جنگی و بحرانی از جمله یوگسلاوی سابق، افغانستان، پاکستان، عراق، ایران ، سوریه و کوریای شمالی ساخته شده است. او با محمد اشرف غنی رئیس جمهور پیشین افغانستان سال گذشته مصاحبهای انجام داد. همان مصاحبهای که آقای غنی در آن گفت “می دانم با مرگ تنها یک گلوله فاصله دارم.” عکسهایی که آن روز توسط همکاران خانم کولبل از محمد اشرف غنی گرفته شده در آرشیف مجله اشپیگل موجود است. با دیدن آن تصاویر و لبخندهایی که آقای غنی بر لب دارد، حدس می زنم که آن روز آقای غنی برعکس اکثر روزهای کاری خود، خوشحال و پر نشاط بوده است. خانم کولبل اخیرا مصاحبهای را نیز با انس حقانی انجام داده است. مصاحبهای که برایم جالب بود و می توانید نسخه فارسی آن را از اینجا مطالعه کنید.
خانم Koelbl برای گزارشهای عمیق و کاملش چندین جایزه از جمله جایزه Liberty و Henry-Nannen-Price را دریافت کرد. کولبل در مصاحبههای استثنایی خود با رهبران دولتی، روسای استخبارات و برخی از چهرههای جهادی بارها قدرتمندان را به چالش میکشد، برای مثال او با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، عمرالبشیر، رئیسجمهور سودان، که به دلیل نسلکشی با حکم بازداشت بینالمللی تحت تعقیب بود/است و نیز با خالد مشعل رهبر حماس مصاحبه کرده است.
فعالیتهایش درباره افغانستان
کتاب «جنگ در هندوکش» اثر شراکتی او با اولاف ایهلاو است. آنها در این کتاب روایتهای گوناگون و مختلفی از جنگ در افغانستان، وضعیت حقوق بشر، فقر و نیز قدرت و مردم در افغانستان نوشتهاند. او در این کتاب روایتهایی از سفرهای مختلفش به افغانستان و چشم دیدهایش از افغانستان را بیان کرده است. من پس از بررسی میزان خشنودی خوانندگان این کتاب در سایت آمازون، دریافتم که خوانندگان این کتاب، بالاترین میزان رضایت را از مطالعه کتاب داشتهاند. این کتاب که در سال ۲۰۰۹ میلادی نوشته شده و در بخشی از مقدمه آن آمده است:
چیزهای زیادی در این سرزمین بسیار جذاب و در عین حال تاریک در خطر است. بزرگترین اتحاد نظامی در جهان، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، ممکن است در اینجا شکست بخورد و احتمالاً در نتیجه سقوط کند. سازمان ملل همچنان اعتبار خود را از دست خواهد داد و افغانستان احتمالاً به یکی از مهمترین مراکز شبکه تروریستی جهانی با هدف بی ثبات کردن جهان غرب تبدیل خواهد شد. نتیجه این ماموریت هر چه باشد، هر اتفاقی بیفتد، مردم افغانستان که در میان خود تقسیم شده اند، دست از تلاش بر نمی دارند. منطقه هندوکش به شیوه خود از عقلانیت تفکر غربی فرار می کند. با وجود رنج غیرقابل تصور در دوران اشغال، جنگ داخلی و قحطی، مردم آنجا تا به امروز سربلند و شکست ناپذیر هستند. هرگاه پنجرهای باز میشود – حتی اگر فرصتی باشد که برای لحظهای دوباره وطن خود را ببینند – پناهندگان باز میگردند، همانطور که تبعیدیان افغان که به دلیل اشتیاق عمیق برای کشور عزیزشان در خارج از کشور ماندهاند، باز میگردند. و همیشه پر از امید.
کولبل همچنان بنیانگذار پروژه ادبی شعرنویسی است. او طی سفرهای خود در افغانستان امکان پیدا نمود که مفهوم و اعجاز شعر در زبان پارسی را به دفعات تجربه کند. به همراه یک وکیل دعاوی اهل افغانستان بنام آرش سپنتا از جوانان پناهنده دعوت کرد در یک کارگاه شعر شرکت کنند که بدواً در حیطه زبان فارسی بود. از آنجائیکه این افراد تازه مهاجر هنوز به زبان آلمانی مسلط نبودند، کمک و پشتیبانی شخصی که زبان مادری آنها را میدانست، جهت درک و تفاهم متقابل بسیار کلیدی بود.
در این نهاد، هر شاعر یا نویسنده به زبان مادری خود در باره موضوعاتی که محرک جامعه هستند مینویسد. درباره آنچه که این جوانان تجربه کردهاند، آنچه که انتظار دارند و تصورشان از آیندهای که در انتظار آنهاست. درباره غربت و دلتنگی، درباره امید و عشق، و همچنین درباره وضعیت سیاسی روز. همهگی در انتهای هر روز کار خود را ارائه و روخوانی میکنند و پس از آن به اتفاق اکثراً بحث میشود که در کجای هر متن، کدام کلمه، به چه معنا و مفهومی میتواند ترجمه بهتر و دقیقتری را برساند.
کولبل از زمانی که افغانستان به دست طالبان سقوط کرده است نیز به این کشور سفر کرده و دو مصاحبه چالش برانگیز با انس حقانی یکی از مهم ترین چهره های طالبان در افغانستان داشته است.