جنگ سوم جهانی؛ چقدر محتمل است؟

نویسنده: وحید پیمان


 بحران اوکراین به هر مسیری که برود، قطعا تحولی عمیق در آینده روابط بین‌الملل ایجاد خواهد کرد و به همین دلیل می‌توان دنیا را به قبل از جنگ اوکراین و بعد از آن تقسیم نمود. پس از نظم نسبی هفتاد ساله جهانی، اکنون ویروس کرونا و جنگ اوکراین را می‌توان به عنوان نقطه عطف در قرن 21 میلادی عنوان کرد. دو رویدادی که جهان را دگرگون و متحول می‌سازند. در این میان، خطرناک‎‌ترین اتفاق برای بشر امروز، می‌تواند شروع یک جنگ جهانی باشد. جنگی که در صورت شروع، هیچ شباهتی به دو جنگ جهانی اول و دوم نخواهد داشت، زیرا جهان امروز با کشنده‌ترین سلاح‌های قاره‌پیما، جهان 1914 و 1939 نیست. با این وجود، چقدر وقوع چنین جنگی محتمل است؟ در این مقاله فرضیه‌ها و سناریوهای مختلفی مطرح شده اما برای پاسخ به این سوال، در ابتدا به صورت بسیار اجمالی باید به چند سوال دیگر هم پاسخ داده شود. این‌که دو جنگ اول و دوم جهانی چرا و با چه دلایلی اتفاق افتاد؟ چه شباهتی میان جهان پیش از جنگ های جهانی اول و دوم به جهان امروز وجود دارد؟ کدام کشورها و با چه انگیزه‌هایی، عامل شروع آن دو جنگ بودند؟

جنگ اول جهانی

با گذشت 108 سال از جنگ نخست جهانی هم هنوز هم دلایل شروع این جنگ بحث‌برانگیز است و سوالات بسیاری در این زمینه بی‌پاسخ مانده است. در  جنگ نخست جهانی، از سال ۱۹۱۴ تا سال ۱۹۱۸ میلادی، ۱۷ میلیون انسان کشته و ۲۰ میلیون تن دیگر زخمی شدند. چیزی که واضح و مبرهن است، این است که دو اتحاد رقیب  قدرتمند – یعنی آلمان و امپراتوری اتریش-مجارستان در یک طرف و در طرف دیگر روسیه، فرانسه، صربستان و بریتانیای کبیر -در مقابل یکدیگر قرار گرفتند.

منازعات سیاسی، ارضی و اقتصادی بین کشورها، رشد نظامی‌گری، مجموعه‌ای پیچیده از اتحادها و توافقات بین‌المللی، امپریالیسم، رشد ناسیونالیسم و همچنین خلاء قدرتی که در نتیجه افول امپراتوری عثمانی ایجاد شده بود. از موارد مهمی است که به عنوان دلایل ریشه‌های پیدایش این رویداد می‌توان به آن اشاره کرد. در عین حال، منازعات مرزی و سرزمینی حل ناشده، شکستن ساختار موازنه قدرت در اروپا، چند پاره شدن و تفکیک قوای حاکمیتی، مسابقه تسلیحاتی از که دهه‌ها قبل شروع شده بود نیز از دیگر عوامل شروع جنگ نخست جهانی عنوان می‌شود.

جنگ دوم جهانی

جنگ دوم جهانی نیز به عنوان مرگ‌بار ترین جنگ تاریخ بشریت، از ۱۹۳۹ شروع و تا سال ۱۹۴۵ دوام کرد. منشأ جنگ شامل اوضاع سیاسی آلمان در سال ۱۹۳۳ توسط آدولف هیتلر و حزب نازی است. نظامی‌گری جاپان علیه چین که به جنگ دوم چین و جاپان انجامید. تجاوز ارتش ایتالیا به اتیوپی، که منجر به جنگ دوم ایتالیا-اتیوپی شد و موفقیت اولیه آلمان در مذاکره بر سر پیمان مولوتوف-ریبنتروپ با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای تقسیم کنترل ارضی اروپای شرقی نیز از عوامل شروع این جنگ محسوب می‌شوند. جنگ دوم جهانی منجر به کشته شدن 60 میلیون انسان از جمله 20 میلیون نظامی و 40 میلیون غیرنظامی شد.

ایجاد نظم نوین جهانی پس از جنگ

جنگ جهانی دوم، ساختار اجتماعی و نظام قدرت در جهان را دگرگون کرد و پس از آن برای جلوگیری از بروز چنین رویدادهایی سازمان ملل متحد تأسیس شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، نزدیک به نیم سده، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با یک‌دیگر در جنگ سرد به سر بردند. در جریان تلاش اروپا برای جبران خسارات و آسیب‌های جنگ جهانی دوم، تأثیر قدرت‌های اروپایی در جهان کم رنگ شد و مستعمرات آفریقایی و آسیایی آن‌ها مستقل گردیدند. همچنین کشورهای اروپایی تلاش کردند با انعقاد پیمان‌های چندجانبه هویت سیاسی واحدی به خود ببخشند و از دشمنی‌ها بکاهند. اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز در سال 1948 یعنی 3 سال بعد از پایان جنگ شکل گرفت. ناتو برای پیشگیری از پیشروی های روسیه به سمت اروپا در سال 1949 تاسیس شد و شوروی، پیما ورشو را در سال 1955 در مقابل ناتو تأسیس کرد. قدرت های نخست جهان از آن زمان تا اکنون نه تنها وارد هیچ جنگی که پتانسیل بدل شدن به یک جنگ دیگر جهانی شود، نشده‌اند. بلکه در مواردی، در جنگ‌هایی که در جهان اتفاق افتاده، یکدیگر را کمک کرده‌اند و یا دستکم مخالفت جدی با چنین جنگ‌های نشان نداده‌اند. مثلا در حمله امریکا به افغانستان و عراق، روس‌ها مخالفت جدی نکردند. همچنین در جنگ سوریه، روس‌ها و امریکایی‌ها، هر دو داعش را بمباردمان می‌کردند. به همین ترتیب، در جنگ اقتصادی، مثلا تحریم ایران، روس‌ها نیز در مواردی وارد دیپلماسی‌ای می‌شدند که به سود ایالات متحده امریکا بود.

دلایل حمله روسیه به اوکراین

الف: نزول هژمونی امریکا در منطقه

حقیقتا، پیش‌بینی بروز یک جنگ خونین میان روسیه و اوکراین، با این سرعت قابل پیش‌بینی نبود. تحلیل‌گرانی که جنگ سوم جهانی را به عنوان یک فرضیه طی سال‌های گذشته مطرح می‌کردند، پیش‌بینی‌شان این بود که چنین جنگی اگر به وقوع بپیوندند ممکن است عامل اصلی آن، شروع نزاع میان دو کشور از کشورهای  متخاصم در جهان امروز باشد. مثلا جنگ میان ایران و اسرائیل – یا جنگ هند و پاکستان – چین و تایوان – ایران و امریکا و در نهایت کوریای جنوبی و کوریای شمالی. البته این فرضیه تا اکنون نیز به صورت کامل، باطل نشده است.

اکنون و پس از رویدادهای بیست سال گذشته به ویژه رویدادهایی که طی پنج سال اخیر در جهان به وقوع  پیوسته، مشخص است که «تلاش برای تغییر شکل جهان» هدف اصلی روسیه است. امریکا طی بیست سال گذشته و به دلیل ناکامی نسبی در عراق و ناکامی در افغانستان، ابهت و اعتبار آن زیر سوال رفته است. این کشور با وضع تحریم‌های گسترده در براندازی نظام ایران ناکام بود. کاخ سفید برای نخسیتن بار میزبان رئیس‌جمهوری بود که از سیاست چیزی نمی‌دانست. این کشور برای نخستین بار انتخابات جنجالی را سپری کرد. دو رییس جمهور اخیر امریکا، ترامپ و بایدن، وزنه و هژمونی روسای قبلی نظام ایالات متحده را نداشتند و در نهایت امریکا به دلیل مصارف بالای جنگ در خاور میانه، علاقه‌مند مشارکت در جنگ جدیدی نیست. روسیه همه این‌ها را به وضوح درک کرده است. پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو نیز در همه این سال‌ها، عمدتا پیرو عملکرد ایالات متحده بوده است. مثلا با خروج امریکا از عراق و افغانستان، ناتو نیز همزمان خارج شد.

ب: جلوگیری از گسترش جغرافیای ناتو

در ساده‌ترین تعریف، عامل جنگ اوکراین – مخالفت روسیه با گسترش جغرافیایی ناتو است. اوکراین یک جمهوری سابق شوروی است که با روسیه و اتحادیه اروپا هم‌مرز است. اوکراین، عضو ناتو نیست اما به عنوان یک کشور هم‌مرز با سایر کشورهای عضو ناتو و نیز شریک برنامه‌های این سازمان، ممکن است در آینده عضویت ناتو را به دست بیاورد. روسیه نیز به عنوان دیگر کشور هم مرز با اوکراین، عضویت اوکراین در ناتو را نمی‌پذیرد و آن را خطری بیخ گوش خود می‌داند. دلیل مخالفت روسیه واضح است. ناتو در سال 1949 میلادی به این دلیل شکل گرفت که از پیشروی روسیه در اروپا در دوران پس از جنگ، مقابله کند. ناتو نیز در مقابل، پیمان ورشو را برای مقابله با ناتو ایجاد کرد اما بسیاری از اعضای این پیمان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به در سال 1955 به ناتو ملحق شدند.

اگر اوکراین عضو ناتو شود، آخرین امید روس‌ها برای جلوگیری از نفوذ ناتو تا مرزهای روسیه قطع می‌شود. روسیه از اوکراین می خواهد که این کشور تضمین بدهد تا عضو ناتو نشود.

فرضیه‌های آغاز و عدم آغاز جنگ 

پاسخ به این سوال که آیا شروع یک جنگ جهانی دیگر محتمل است یا خیر، دشوار است. واقعیت این است که حمله روسیه به اوکراین، قدرت‌هایی چون ایالات متحده و ناتو را انگیزه مقاومت می‌دهد.  جنگی که به جهت تلاش برای تغییر شکل جهان باشد، همواره پتانسیل تبدیل شدن به یک جنگ گسترده‌تر را دارد.  اما با ان‌هم برهم خوردن نظم نوین جهانی، یک روند بسیار دشوار است. چه مسایلی می‌تواند منجر به آغاز جنگ سوم جهانی شود و چه اتفاقاتی می‌تواند مانع این جنگ شود؟

فرضیه اول: جنگ جهانی سوم رخ نخواهد داد

شروع جنگ جهانی سوم تا حدودی بعید به نظر می‌رسد؛ غربی‌ها به دلایل مختلف، چنین اراده‌ای را ندارند و دولت روسیه نیز تمایلی به شروع چنین جنگی را ندارد. دلیل اصلی آن ترس دو طرف از هسته بودن است. به این معنا که بحث وقوع جنگ جهانی به دلیل هسته‌ای بودن دو طرف تقریبا قابل طرح نیست. شروع کننده چنین جنگی، هر کسی که باشد تاریخ او را مانند هیتلر قضاوت خواهد کرد. این جنگ ممکن است میلیون‌ها تن، بیشتر از جنگ دوم جهانی، کشته در پی داشته باشد. ترس از کشتن میلیون‌ها انسان و تجربه دو جنگ جهانی قبلی به ویژه جنگ دوم جهانی، طرف‌های نزاع را از شروع یک جنگ جهانی جدید، می‌هراساند.

فرضیه دوم: واکنش غرب به جنگ اوکراین منجر به جنگ می‌شود

خطرناک‌ترین اتفاق ممکن که شروع جنگ جهانی را می‌تواند محتمل ‌سازد به واکنش‌های غرب به حمله اخیر روسیه به اوکراین بستگی دارد.  امریکایی‌ها و اروپایی‌ها با گذشت یک هفته از نبرد اوکراین، تا اکنون عمدتا، تلاش کرده‌اند تا روسیه را تحریم اقتصادی کنند. آن‌ها با وصف انتقاد مستقیم رئیس جمهور اوکراین از عدم حمایت نظامی کشورهای غربی، هنوز جهت اعزام نیرو برای مقابله با پیشروی‌های روسیه در  اوکراین، تصمیم نگرفته‌اند. به نظر می‌رسد به دلایلی که در فرضیه نخست، مطرح شد. غرب تحت هیچ شرایطی، به اوکراین نیرو نفرستد. زیرا اعزام نیرو به معنای آغاز رسمی جنگ میان سه ابر قدرت نظامی امریکا و ناتو و روسیه خواهد بود. آنچه در سال 1939 در لهستان رخ داد نیز دقیقا شبیه همین بود. هیتلر به دانزیگ لهستان (به این بهانه که قبلا بخشی از خاک آلمان بوده) حمله کرد و غرب نیز که متحد سرسخت لهستان بود از این کشور دفاع کرد؛ نتیجه‌ این اتفاق جنگ خونین دوم جهانی بود. اما در این میان، نکته امیدوار کننده این است که جهان فعلی جهان 1939 نیست و پوتین را با همه تکبر سیاسی‌اش نمی‌توان هیتلر نامید.

فرضه سوم: پوتین، اقدام تندروانه‌ و احساساتی روی دست می‌گیرد

در بالا اشاره کردم که پوتین هیتلر نیست. در واقع، جهان معاصر پتانسیل تحمل رشد و بقای اندیشه هیتلر را ندارد، اما صرف وجود رئیس‌جمهوری به نام ولادیمیر پوتین با ایدئولوژی ناسیونالیستی روسی می‌تواند برای شروع یک جنگ جهانی بزرگ خطرناک باشد. ولادیمیر پوتین مردی  متکبر است. به همین دلیل است که او از رهبران اقتدارگرا در جهان بیشتر از رهبران دارای تمایلات دموکراسی خواهانه حمایت می‌کند. سید علی خامنه‌ای و بشار اسد و الکساندر لوکاشنکو از جمله متحدان او محسوب می‌شوند. مواضع پوتین به مراتب نزدیک‌تر به مواضع شی جین پینگ، رهبر چین، است. رویکرد سیاست خارجی آقای پوتین معمولا تهاجمی است. بسیاری از کشورها، تهدید پوتین در حمله به اوکراین را زیاد جدی نگرفتند. آن‌ها تصور می‌کردند که این تهدیدها در حد تهدید باقی می‌ماند. اما پوتین مرد غیرقابل پیش‌بینی‌ای است. همین غیر قابل پیش‌بینی بودن پوتین است که می‌تواند عامل خطرناکی برای یک جنگ بزرگ دیگر در سطح جهان باشد.

فرضیه چهارم: فرسایشی شدن جنگ در اوکراین و شکست روسیه

ممکن است هیچ یک از دو اتفاق بالا رخ ندهد. جنگ اوکراین فرسایشی و طولانی شود. این جنگ زمینه جنگ نیابتی جدیدی میان غرب و روسیه را بیش از گذشته فراهم کند. جنگ‌های چریکی در اوکراین افزایش یابد و در نهایت چیزی شبیه جنگ شوروی در افغانستان، این جنگ سال‌ها به درازا بکشد و در نهایت برنده واقعی در پی نداشته باشد و در نهایت، روسیه – خاک این کشور را ترک کند. روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، توان اقتصادی‌اش فروکش کرد. در سال‌های اخیر، این کشور تلاش کرده تا اقتصاد خود را سر و سامان بدهد. روسیه هنوز توان اقتصادی دوران شوروی را ندارد. تحریم‌ها علیه این کشور نیز اقتصاد روس‌ها را با بحران روبرو ساخته است. واکنش‌های مردم در روسیه به جنگ اوکراین، در پهلوی افکار ضد جنگ، می تواند نتیجه فشار اقتصادی بر شهروندان روس باشد.

نکته آخر:

شهروندان جهان، به شدت نگران شروع یک جنگ تازه جهانی هستند. با وصف همه فرضیه‌هایی که مطرح شد، احتمال عدم شروع چنین جنگی به دلایل متعدد به ویژه ترس استفاده از سلاح هسته‌ای، بیشتر از احتمال شروع آن است.

پاسخی بدهید