یک یادداشت فیسبوکی استاد شعیب بهراد در مورد سنگنوشتهای با رباعی حسنخان شاملو در ضلع شمالی آرامگاه خواجه عبدالله انصاری را خواندم. او گلایهمند بود که این اثر زیبای هنری را کسی رنگآمیزی کرده و اصالت سنگنوشته را زیر سوال بردهاست. من با آنکه به تاریخ علاقه زیادی دارم، اما در مورد حسنخان شاملو چیز زیادی نمیدانستم و هرگز تصور نمیکردم که آدمی چون حسنخان شاملو، با این شهرت ناچیزش، اینهمه انسان خردمند و با دانشی بوده است.
شاملو در سده یازدهم هجری و در زمان شاه عباس اول حاکم شهر هرات بوده است. شاعر بوده و خوشنویس و خط نستعلیق را زیبا مینوشته است.
نمونه شعر او یک رباعی است که به خط نستعلیق درشت در کتیبهای در حرم حضرت رضا در مشهد نصب بوده است:
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
دارم چو حسن سری به درگاه رضا
بیرون نروم یک قدم از راه رضا
خواهی که سرت به عرش توفیق رسد
بگذار بر آستانهٔ شاه رضا
همچنان در صحن آرامگاه پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری، یکی از مواردی که توجه را به خود میکشاند، سنگ مرمرین بزرگی است که به صورت قائم بر پهلوی راست و نزدیک به گوشهای که بر جانب لوح مزاراست، استوار گردیده است. بر این سنگ، دو بیت، به خطّ نستعلیق خوش و جلی، به صورت برجسته نقش بسته و به اصطلاح کتیبهنگاران نقر گردیده است. این خطّ خوش و این دو بیت دلنشین، از حسن خان شاملوست:
دهـد تا ساقی عرفان دلت را جام هشـیاری
درآ در بزمگاه خواجـه عبدالله انصاری
بود لوح مزارش نازنین سروی که از شـوخی
ملائک را، چو قُمری، کرده گرم ناله و زاری
حسنخان نستعلیق را به سبک میرعماد مینوشته و مجالس او انجمنی برای شاعران و هنرمندان بوده است.
از سخنوران بهنام دستگاه حسنخان به ناظم هروی و فصیحی هروی میتوان اشاره کرد. آنان در اشعارشان بارها حسنخان را ستودهاند و هنرمندی و فرهیختهگی او را به تصویر کشیدهاند.
در شعر، حسن تخلص میکرد و به گفته نصرآبادی دیوانش بیش از سه هزار بیت داشت. درباره حسنخان جز مقاله کوتاه احمد گلچین معانی، پژوهش مستقل و گسترده دیگری انجام نشده است و آنچه موجود است تکرار مطالب کلی و مبهم از سرگذشت حسن خان است که بیشتر جنبه تاریخی دارد. نگارنده به تصحیح دیوان حسنخان شاملو همت گمارده است.
پدر در پدر در دربار پادشاهان صفوی مصدر مشاغل مهم بودند حسنخان در زمان سلطنت شاه عباس دوم به جای پدر امیرالامرا و بیگلر بیگی خراسان گردید.
کتاب نتایجالافکار سال وفاتش را ۱۱۰۰ هجری قمری ذکر میکند. جنازه او را از هرات به مشهد آوردند و به خاک سپردند.
قطعات زیبایی از وی بهجای مانده که همهگی بر سبک و سیاق میرعماد است.
ناظم هروی در بسیاری از قصاید به طبع روان و خوشنویسی حسنخان اشاره دارد و در برخی از قصاید به نازکیها و دقایق هنر خوشنویسی او میپردازد.
حسنخان نیز گویا از هنرشناسی ناظم لذّت میبرد، چنانکه باری قطعهای به خط خویش به ناظم میبخشد و ناظم به پاس این عنایت این ابیات را(صـ ۵۷۰) در وصف آن قطعه به حسن خان تقدیم می نماید:
ای خان کامگـار که از نور مدح تــــو
کلکم چراغ انجمن روزگار شد
تا از سواد مشق تو شد صفحه رو سفید
در چشم عاشقان خط خوبان غبار شــد
دادی بــــــه قطعهای رقم عزّتـــــم کـه دل
از شــوق دیدنـــش چو نگه بی قــرار شــد
تار نگــــــــه ز دیدن مشــــکین سـواد او
در رنگ و بـو مسوّدۀ زلف یار شــد
در چارباغ هوش رسـان رباعیاش
طبعم به صد چمن گل معنی دچار شـد
این قطعه را چو دید به دســـتم بدین صفــا
گلبرگ، بار خاطــــــــر بــاد بهــار شـــــد
باشـی عزیزِ مصر ِ بزرگی که خط تو
منشـور اعتبـار من خاکسـار شد