سقوط هرات در سال ۱۳۷۴ چگونه اتفاق افتاد؟

متن زیر توسط یکی از باشندگان شهر هرات و از مجاهدین سابق برای ما ارسال شده است که بدون کم و کاست منتشر می گردد.

تابستان ۱۳۷۴ سال پر ماجرا و پر التهابی در عرصه سیاسی افغانستان بود. گروه طالبان که حمایت جدی پاکستان و برخی کشورهای عربی را داشت تا دروازه های کابل پیشروی کرده بود. همچنان جنگ در مرز مشترک مناطق تحت نفوذ طالبان و فرمانده اسماعیل خان در مناطق غربی جریان داشت. همزمان نیروهای تحت امر دوستم برای استفاده از موقعیت و جهت تضعیف یکی از مخالفان (اسماعیل خان) در صفحات شمالی دست به حمله می زدند. در طول تابستان حملات هوایی دوستم به هرات بیشتر شده بود. در واقع کشور به بخش هایی در اختیار فرماندهان گروه های مختلف تقسیم شده بود و در میان کشمکش بی نتیجه و بی پایان آنان مردم در فشار و سختی روزگار می گذراندند. قدرت طلبی و جهل عده ای از یک سو و دخالت های مستقیم خارجی از سوی دیگر، امیدی به بهبود وضعیت باقی نمی گذاشت.

در میانه تابستان اسماعیل خان و سایر فرماندهان هرات حمله گسترده ای را در نواحی جنوبی منجمله ولایت فراه و هلمند آغاز کردند. این حمله در ابتدا به موفقیت های همراه بود به نحوی که از خط مقدم خبر می رسید نیروهای اسماعیل خان پیشروی قابل ملاحظه ای در نواحی دلارام و گرشک داشتند. این احساس در سطح شهر و مسولین قوت گرفته بود که که کار طالبان رو به اتمام است و به زودی شهر قندهار که مقر و خاستگاه اصلی طالبان بود، سقوط خواهد کرد.

سقوط قندهار برای طالبان و پاکستان می توانست بسیار گران تمام شود و دیپلماسی دراز مدت پاکستان در افغانستان را با شکست سنگین مواجه نماید و این به هیچ عنوان برای پاکستان که ایجاد طالبان و حمایت از آن، هسته مرکزی سیاستهای آن را تشکیل می داد پذیرفتنی نبود. به همین دلیل با حمایت بسیار شدید استخباراتی، تسلیحاتی و تبلیغاتی پاکستان در فاصله کوتاهی ورق به نفع طالبان برگشت.در فاصله یک روز خبر در سطح شهر هرات پیچید که نیروهای طالبان موفق به پس زدن نیروهای اسماعیل خان از خطوط مقدم شده اند و تا نزدیکی های میدان هوایی شیندند که از نظر نظامی  بسیار پر اهمیت بود، رسیده اند. علی رغم این که مردم افغانستان سال ها طعم تلخ جنگ را چشیده بودند و این گونه پیشروی ها و شکست ها در خطوط جنگی همیشه اتفاق می افتاد ولی به نظر می رسید که این شکست و عقب نشینی خیلی سریع از جنس دیگری است به نحوی که ترس و وحشت در چهره مردم به وضوح مشهود بود. سقوط شیندند می توانست مقدمه سقوط هرات باشد. در عین حال که سقوط هرات ضربه سنگینی بر دولت کابل وارد می ساخت و یک متحد قدرت مند در غرب افغانستان و یک راه تدارکاتی و اکمالاتی برای دولت کابل از دست می رفت.

روز سختی بود. آنچه عجیب می نمود این که چطور فرماندهان هرات که همه در دوران اشغال با نیروهای شوروی جنگیده بودند و در صحنه جنگ های طولانی ابدیده شده بودند به این راحتی از عده ای که مدعی بودند طلبه های  مدارس دینی هستند، شکست خورده اند و تاب ایستادن در برابر آنان را نیاورده اند. همه مسولین و دست اندر کاران معتقد بودند که نیروهای پاکستانی مستقیما عملیات طالبان را فرماندهی و حمایت می کنند.

با بحرانی شدن وضعیت و رسیدن طالبان به دروازه های هرات هیئتی به سرپرستی داکتر عبدالله و سید نور الله عماد به همراه تعدادی از نیروهای رزمی وابسته به احمد شاه مسعود وارد هرات شدند. ورود این هیئت نه تنها کمکی به هم پاشیدگی و اختلافات روز افزون اسماعیل خان و سایر فرماندهان نکرد که آنرا بیشتر دامن نیز زد. ورود این هیئت و تلاش آنها برای در دست گرفتن اوضاع برای اسماعیل خان نوعی مداخله در حوضه قدرت وی قلمداد می شد که با روحیات شخصی وی سازگار نبود. اسماعیل خان در عین حال که متحد استراتزیک دولت کابل بود تمایل نداشت که زیر نظر دولت کابل باشد. این خود رایی بسیاری از فرماندهان هرات را نیز آزرده کرده بود. این اختلافات درونی و در مقابل آن انسجام عمل و استراتژی دراز مدت و پایدار پاکستان در حمایت از طالبان راه را برای سقوط هرات باز کرد.

در دوران جنگ های داخلی ایران نیز سیاست یکسانی را در افغانستان پیگیری نمی نمود و در زمان های مختلف به حمایت از گروه های متخاصم می پرداخت. در دوره های حتی از گروههای که قرابت مذهبی و زبانی نیز با ایران نداشتند در برابر گروه های هم سوتر حمایت می نمود. نمونه آن حمایت از حکمتیار و پناه دادن به او در نیم دوم دهه نود میلادی می باشد. با همین سیاست در ابتدای پیدایش طالبان رسانه های خبری و سیاسی جمهوری اسلامی ایران با لحنی مثبت از حرکت طالبان یاد می کردند و تنها بعد از کشته شدن مزاری به دست طالبان بود که ایران متوجه خطر طالبان گردید.  گروهی که با حمایت حلقات افراطی مذهبی در پاکستان و کشورهای عربی ایجاد شده بود و قطعا  نمی توانست سر دوستی با ایران داشته باشد. پس از کشته شدن مزاری لحن رسانه های ایران در مورد طالبان و دولت کابل عوض شد. با این پیشینه سقوط هرات و پیشروی طالبان تا مرزهای ایران خطری جدی برای این کشور محسوب می شد ولی برای دفع این خطر زمان زیادی باقی نمانده بود.

به هر حال شکست آنی و عقب نشینی سریع نیروهای هرات در ولایت فراه باعث تضعیف روحیه سربازان شده بود. کسانی که در دوره جهاد با نیروهای اشغالگر شوروی جنگیده بودند به علت خستگی از جنگ های بی نتیجه داخلی انگیزه چندانی برای جان فشانی و مقاومت نداشتند. در کنار آن اختلافات داخلی فرماندهان هرات، تداخل مسولیت ها پس از ورود هیئت کابل و پشتیبانی جدی پاکستان از عملیات طالبان راه را برای پیشروی بیشتر طالبان به سمت هرات باز کرد. از حوالی ساعت ده شب نیروهای نظامی،  نفربرها و تانک ها به صورت پیاپی از خط مقدم جنگ به سمت شهر فرار می نمودند. مردمان عادی با اضطراب گوش به سر و صداهای بیرون داشتند. این سرو صدا ها که خبر از عقب نشینی نیروهای هرات به داخل شهر می داد تا حوالی دو بامداد ادامه یافت. طول مدت عقب نشینی نیروها نشان می داد که نیروهای هرات از نظر امکانات و نفرات در وضع بسیار خوبی قرار داشتند. ولی با همه اقتدار و تجربه نظامی وادار به عقب نشینی گردیدند. چرایی این شکست و تحلیل آن خود بحثی طولانی است که در انتهای این متن به آن اشاره مختصر خواهد شد.

حوالی ساعت دو بامداد سر و صدا ها و آشوب فرار و عقب نشینی کم شد. فرماندهان و شخصیت های شناخته شده تر راه ایران را در پیش گرفته بودند و افراد رده پایین تر که ورود طالبان خطر جانی فوری برایشان نداشت بهارها کردن تجهیزات و سلاح های خود در قول اردوی هرات به خانه های خود گریخته بودند. این سکوت و آرامش کوتاه مدت، همان آرامش قبل از طوفان بود چون ناگهان صدای رگبار و گلوله در دل شب پیچید. به نظر می رسید درگیری کوتاهی رخ داده است. هیچ کس نمی دانست در بیرون چه اتفاقی افتاده است و تا فردا با روشن شدن هوا که مردم جرات کردند با احتیاط از چهار دیواری خانه های شان پا بیرون بگذارند، هیچ کس نمی دانست که شهر در دست چه گروهی است. شبی سخت و طولانی بر مردم گذشت. با توجه به اینکه آوازه غارت و تجاوز در جنگ های بین گروه های متخاصم در طی سال ها به گوش همه رسیده بود، ترس و وحشت بر همه مردم سایه افکنده بود. هیچ کس نمی دانست که تیر اندازی ها در کجا بود و نتیجه آن پی بود.

با روشن شدن هوا مردم کم کم از خانه بیرون آمدند ولی آنچه تعجب همه را بر انگیخت این بود که تعداد نیروهای طالبان که شب گذشته وارد شهر شده بودند و اکنون در چهار راه ها و مناطق مهم شهر مستقر بودند بسیار اندک بود. اغلب آنها هم جوانان کم سن و سالی بودند که تجربه جنگی طولانی مانند فرماندهان و مجاهدین هرات نداشتند. برای همه سوال این بود که چطور ممکن است یک گروه کوچک  و نا کار ازموده موفق به فتح یکی از مناطق مهم و مقتدر آن زمان شده باشد و در نهایت پاسخی نبود جر دخالت مستقیم پاکستان در عملیات های شبانه . تعدادی جنازه در خیابان منتهی به ساختمان ولایت در کنار خیابان رها شده بود که نشان می داد که تیر اندازی های شب گذشته که آخرین و تنها مقاومت شهر هرات در برابر طالبان بود، نتیجه جز کشته شدن چند جوان بی گناه نداشته است. جوانانی که دور از شهر و محل زندگی خود، قربانی بازی قدرت های منطقه و استبداد و قدرت طلبی و خیانت رهبران گروه های مختلف شده بودند. رها کردن این جنازه ها در کنار خیابان در تمام روز هدفی دیگر نیز داشت و آن ایجاد جو رعب و وحشت در بین مردم بود. با همین هدف نیروهای طالبان مکررا در سطح شهر با موتر گشت می زدند تا حضور و اقتدار خود را به نمایش بگذارند.

هرات شهری با قدمت و دارای فرهنگ و تاریخی کهن است. سران طالبان به حساسیت این موضوع واقف بودند و برای این که عکس العمل ناگهانی را در مردم ایجاد ننمایند، یک باره اقدام به روش های معمول خود چون بستن رادیو و تلویزیون و یا فشار آوردن به مردم تحت عناوین امر به معروف و نهی از منکر ننمودند. در همان روز نخست هم تلویزیون هرات و هم رادیو نشرات داشت و بیشتر سرودهای در حمایب از طالبان و یا اخبار را پخش می کرد. با وجود این مردم همه منتظر غروب آفتاب بودند تا طبق رسم معمول آن زمان در افغانستان گوش به رادیوی بی بی سی بسپارند و از اخبار و حوادث شب گذشته بیشتر اطلاع حاصل کنند.

مسلما مهمترین خبر در اخبار فارسی و پشتو بی بی سی خبر سقوط هرات بود. مشخص شد که شب گذشته تعداد زیادی از مسولین رده بالای شهر و فرماندهان هرات توانسته اند از مرز ایران عبور کنند و اکنون در شهر مشهد مستقر هستند ولی روایت ها از علل شکست یکسان نبود. ژنرال ظاهر عظیمی که تا آن زمان سخن گوی نیروهای هرات نیز بود در مصاحبه با رادیوی بی بی سی علت شکست را اشتباهات فاحش اسماعیل خان و خود رایی وی در اداره جنگ اعلام کرد و از تصمیم فرماندهان هرات به برکناری اسماعیل خان از فرماندهی عمومی و جایگزینی علاء الدین خان به جای وی خبر داد. علاءالدین خان در دوران جهاد و پس از آن همواره به سمت فرد شماره دو در کنار اسماعیل خان بود و شخصیت شناخته شده ای در میان فرماندهان هرات به حساب می آمد. البته روایت اسماعیل خان و نزدیکان وی از شکست هرات متفاوت بود. آنها دیگران را به کار شکنی و عدم همراهی در جنگ با طالبان متهم می کردند. آنچه مسلم است بازی بسیار پیچیده اطلاعاتی و نظامی پاکستان و گروه های افراطی عرب در این تحولات به همراه سقوط مشروعیت و محبوبیت حاکمیت هرات در بین مردم به واسطه ضعف های فاحش و بی تجربگی در امر اداره شهر و پر رنگ بودن خوی نظامی گری و استبداد همچنین اختلافات درونی و اختلاف با دولت کابل همه و همه دست در دست هم دادند که سقوط هرات را میسر ساختند.

پس از استقرار رهبران و فرماندهان هرات در مشهد تلاش های با فرماندهی علاءالدین خان و اسماعیل خان به صورت جداگانه برای گشودن جبهه های جدیدی علیه طالبان انجام گرفت که چندان موفق نبود.  علاء الدین خان با خیانت یک نیروی نفوذی طالبان در حالی که خوابیده بود کشته شد و اسماعیل خان هم با توطئه مشترک طالبان و ژنرال ملک که از نیروهای وابسته به عبدالرشید دوستم بود، تحویل طالبان گردید. آنچه مسلم بود طالبان با پشتیبانی مالی ، نظامی، استخباراتی و تبلیغاتی بالایی که در اختیار داشتند قصد از میان برداشتند سران همه گروه ها را داشتند. آنچه از رویداد های اخیر بر می آید این طرح ترور و کشتار همچنان یکی از ایده های کلیدی طالبان است.

حوادث بعد از دستگیری اسماعیل خان خود مبحثی طولانی و جداگانه را می طلبد که اگر فرصتی فراهم گردید برای این سایت ارزشمند ارسال خواهم کرد.

پاسخی بدهید