اگر تا اکنون قسمت اول این روایت را مطالعه نکردهاید؛ لطفا روی لینک زیر کلیک کنید.
یادداشت: پیش از آنکه قسمت دوم این روایت را مطالعه کنیم، یک نکته اساسی را باید یادآوری کنم، اینکه جمعآوری اطلاعات این روایت علاوه بر چشمدیدهای شخصی، برخی اسناد و در نهایت حاصل ساعتها و هفتهها گفتوگو با کسانی است که طی ماههای آخر جمهوریت به صورت مستقیم در جنگ هرات دخیل بودهاند. شماری از این افراد اکنون در کابل و هرات حضور دارند و از نشر اسامی آنها خودداری میکنم.
هرات چگونه سقوط کرد؟ | قسمت دوم
وحید پیمان
سقوط ولسوالیهای هرات حاشیههای فراوانی داشت. مطمئنا بیان همه این حاشیهها از حوصله خوانندگان بیرون است اما ماجرای سقوط ولسوالی کشک رباطسنگی هرات و برنامهی فرار سربازان از بندر تورغندی به خاک ترکمنستان از حاشیههای جالبی هستند که نمیتوان از کنارشان به سادگی گذشت.
روز پنجشنبه نوزدهم سرطان به دلیل افزایش حملات طالبان بر ولسوالیهای هرات، والی این ولایت به ولسوالی کشک رباطسنگی سفر کرد. دلیل سفر والی هرات این بود که نیروهای بسیج مردمی از نبود امکانات و نیز احتمال سقوط این ولسوالی هشدار داده بودند. والی هرات در سفرش به این ولسوالی مقداری پول نقد را نیز با خود انتقال داد. در مسیر راه به شماری از پوستههای امنیتی رفت و برای هر پوسته، بسته به میزان نفرات آن بین ۵۰ تا ۷۰ هزار افغانی کمک نقدی کرد. سپس والی هرات نزد سربازان بسیج مردمی رفت و برای آنها نیز مبلغی را کمک کرد. در واقع هیأت همراه والی هرات خوشحال بود که توانسته روحیهی جنگی را به سربازان برگرداند. والی هرات به سمت شهر برگشت و حوالی عصر به جانب قولاردوی ظفر حرکت کرد. هنوز در مسیر قولاردوی ظفر در حرکت بود که خبر سقوط ولسوالی کشک رباط سنگی به او رسید. هیأتی که صبح امروز به ولسوالی کشک رباطسنگی رفته بود، مات و مبهوت شد. شبکههای اجتماعی مملو از گمانهزنیهایی شدند که گویا والی هرات برای تحویلدهی ولسوالی کشک رباطسنگی به طالبان به این ولسوالی سفر کرده بود. حقیقتا چنین چیزی منطقی نبود. والی یک ولایت حتا اگر در برنامهی سقوط دست داشته باشد هم ممکن نیست که برای تحویلدهی ولسوالی به طالبان به مرکز آن ولسوالی سفر کند. داستان اصلی از این قرار بود که بزرگان طالبان محلی قبلا با برخی از گروههای بسیج مردمی و حتا نظامیان حاضر در این ولسوالی وارد گفتوگو شده بودند. قرار بود از سوی طالبان مقداری پول نقد به نظامیان حاضر در این ولسوالی کمک شود و نیز در صورت تسلیمدهی پوستهها و سلاحها، امنیت جانیشان تأمین شود. این مورد را هیچ فرد یا نهادی با مسوولان محلی هرات در میان نگذاشته بود. بعدا مشخص شد که سر و صداها در مورد اینکه ولسوالی در حال سقوط است نیز طبق برنامه قبلی بود. زیرا بر اساس برنامه قبلی، سقوط این ولسوالی تقریبا از قبل با مداخله ریش سفیدان محلی با برخی از نظامیان حاضر در کشک تفاهم شده بود.
سقوط شهرک و یا بندر تورغندی در مرز با ترکمنستان نیز حاشیههای جالبی داشت. شماری از سربازان در پی حمله طالبان به شهرک تورغندی، تصمیم گرفتند که به طالبان تسلیم نشوند. تعدادشان ۳۵ نفر بود. البته نزدیک به ۱۳۰ تن دیگر، ساعاتی قبل به طالبان تسلیم شده بودند. سربازانی که قصد تسلیمی نداشتند، با حکومت مرکزی پیهم در تماس بودند. حکومت مرکزی تصمیم گرفت که از طریق مراجع دیپلوماتیک، زمینه فرار سربازان به خاک ترکمنستان را فراهم کند. دیپلماتهای مقیم عشقآباد مسوولیت گرفتند تا موضوع را از طریق وزارت خارجه ترکمنستان دنبال کنند. این داستان کمی طولانی است، خلاصهاش این است که ۱۳۰ سرباز تسلیمی، مقداری پول نیز از طالبان گرفتند و به شهر هرات رفتند. ۳۵ سربازی که تسلیم نشده بودند را ترکمنستان نمیپذیرفت. ترکمنها میگفتند ۱۳۰ سرباز تسلیمی، با حفظ حرمت و بدون هیچ صدمهای به شهر هرات رفتند و این ۳۵ نفر دیگر نیز همینگونه میتوانند خود را به شهر هرات برسانند. پس از رایزنیهای چندین ساعته، در سطح وزیر خارجه افغانستان، در نهایت ترکمنستان پذیرفت که سربازان افغان وارد خاک ترکمنستان شوند. این ۳۵ تن پس از ورود به ترکمسنتان با هلیکوپتر به شهر هرات انتقال داده شدند.
به هر حال همه چیز از دست رفته بود. محمد اشرفغنی رئیسجمهور پیشین فردای این روز، جلسه نظامی را در ارگ ریاستجمهوری برگزار میکند. رئیسجمهور با بر آشفتهگی از وزیران امنیتی به خاطر سقوط بنادر به ویژه بندر اسلام قلعه انتقاد میکند. او در این جلسه صریحا، کفایت رهبران سکتور امنیتی افغانستان را زیر سوال میبرد. رئیسجمهور از اینکه مرزهای سیاسی – جغرافیایی افغانستان به دست طالبان افتاده است به شدت خشمگین است. او تکتک مدیران سکتورهای امنیتی را با سختترین جملات به باد انتقاد میگیرد. سپس وزیر داخله افغانستان اجازه صحبت میخواهد. میرازکوال خطاب به رئیسجمهور از او اجازه میطلبد که به هرات سفر کند. او به رئیسجمهور قول میدهد که بدون پاکسازی دو بندر حیاتی اسلامقلعه و تورغندی دوباره به کابل باز نخواهد گشت. وزیر داخله افغانستان بعدا در جایی گفته بود که تا آن روز، هیچگاه اشرفغنی را به این اندازه برآشفته، تلخ و نگران ندیده بود.
وزیر داخله از آنجاییکه قبلا در کنر به عنوان والی کار کرده بود به نقش والیها به عنوان مهرههای تأثیرگذار باورمند بود. او به همکاران خود دستور داد که در تماس با والی و سایر مسوولان محلی هرات برایشان اطلاع بدهند که وزیر داخله به زودی به هرات میآید و از آنان بپرسند که حاکمیت محلی هرات به چه چیزهایی نیاز دارد. سپس خودش مستقیما با والی هرات به تماس میشود. پاسخ مقامات محلی هرات دو چیز است:
«اول: مورال و روحیه – دوم: پول برای انگیزه دادن به سربازان»
در واقع مسوولان محلی هرات معتقد بودند که ولسوالیهای هرات به دلیل فروپاشی مورال جنگی و توزیع پول از سوی طالبان سقوط کرده است.
هدف وزیر داخله این بود که طی ۳ تا ۴ روز سفر به هرات، دو بندر تورغندی و اسلامقلعه را پاکسازی کند و قولی که به رئیسجمهور داده بود را عملی سازد. در آن شب و روزها، فشار بر سر ولسوالیها در همه جای افغانستان زیاد شده بود. ولسوالیهای سایر ولایات یکی پی دیگری سقوط میکردند اما وزیر داخله ۱۶ روز در هرات باقی ماند. اینکه، چرا و چگونه و طی ۱۶ روز حضور او در هرات چه اتفاقاتی افتاد، شاید از جالبترین بخشهای روایت «هرات چگونه سقوط کرد؟» باشد.
قبل از شدت گرفتن جنگ در ولسوالیهای هرات، قطعات خاص پولیس مربوط این ولایت به سایر ولایتهای غرب افغانستان توظیف شده بودند. وزیر داخله برای بازپسگیری بنادر باید قطعات خاص پولیس را با خود به هرات انتقال میداد. تنها تعدادی از سربازان قطعات خاص پولیس در هرات حضور داشتند که مسوول محافظت تجهیزات اداره خودشان بودند. یکی از پنج قطعه خاص پولیس افغانستان به اسم قطعه ۲۲۲ در کابل موقعیت داشت. هدف این قطعه، محافظت کابل از حملات تروریستی بود. قبلا فیصله شده بود که این قطعه، همواره باید در کابل باقی بماند و هیچگاهی از کابل خارج نشود. وزیر داخله بخشی از این قطعه را برای همراهی خود در عملیات هرات تصمیم گرفت که به این ولایت انتقال دهد اما این قطعه کافی نبود. وزیر داخله سپس تمام افراد قطعه خاص ۳۳۳ پولیس در ولایت لوگر را نیز تصمیم گرفت که با خود به هرات انتقال دهد که بازهم کافی نبود. اینبار وزیر داخله تصمیم گرفت تا قطعه NRU را نیز به هرات انتقال بدهد. این قطعه مسوول عملیات خاص مبارزه با مواد مخدر بود که اعضای آن توسط بریتانیاییها آموزش نظامی دیده بودند. خارجیها هیچگاه تا آن روز اجازه استفاده این قطعه در عملیات جنگی را نداده بودند اما ده روز پیش، مشاورین بریتانیایی، کابل را ترک کرده بودند و صلاحیت استفاده از این قطعه منحصر به وزارت داخله شده بود. وزیر داخله با وصف مخالفت همکارانش، تصمیم گرفت که این قطعه را نیز با خود به هرات انتقال دهد. با این وصف، مجموع سربازان آموزش دیده، کماندو و تازهنفس همراه با وزیر داخله به ۴۰۸ تن رسید. مسوولان محلی هرات اما پیهم به دولت مرکزی گزارش میدهند که پس از وقوع یک بحران، اکنون در حال بازسازی مجدد نیروها هستند و کمبود نیرو با توجه به سقوط ولسوالیها و سرازیر شدن سربازان به شهر هرات، وجود ندارد. پس از دو روز رایزنی، قرار شد که یک فروند طیاره ۱۳۰ نظامی، سربازان را از کابل به هرات انتقال دهد اما امریکاییها با وصف تلاشهای زیاد وزارت داخله، اجازه پرواز و انتقال این سربازان به هرات را ندادند. سربازان دوباره به لوگر برگشتند. امریکاییها مشکلات فنی و تخنیکی را بهانه میآوردند.
وزیر داخله هنوز در کابل بود. شب هنگام، با فرماندهان قطعاتی که قرار بود به هرات انتقال داده شوند، جلسهای برگزار میکند. طی این جلسه، فرماندهان قطعات خاص دو موضوع را مطرح میکنند. اول اینکه بدون کمک قوای حاضر در هرات، دو سرحد تورغندی و اسلام قلعه را پاکسازی میکنند و دوم اینکه وظیفه قطعات خاص نگهداری از مراکز پاکسازی شده نیست و مسوولان محلی هرات باید تعهد کنند که طی ۲۴ ساعت پس از پاکسازی، مسوولیت نگهداری این دو موقعیت را به دست میگیرند. فرماندهان قطعات خاص به وزیر داخله میگویند که به دلیل شدت جنگ در لوگر و سایر ولایتها، قطعات خاص باید حداقل طی پنج روز دوباره به کابل بر گردند. فردای آن روز وزیر داخله با والی هرات در حالی تماس میگیرد که آقای قانع در جلسهی شورای نظامی حضور دارد. وزیر داخله میگوید که تا ساعاتی دیگر به هرات خواهد آمد و از آنها در مورد امکانات نگهداری مناطقی که قرار است پاکسازی شود سوال میکند. اعضای جلسه که در هرات صدای وزیر داخله را میشوند، خوشحال میشوند.
تا اکنون مشکل پرواز سربازان حل نشده است. وزیر داخله مجبور میشود که از وزارت دفاع افغانستان کمک بگیرد و در نهایت سربازان قطعات خاص با کمک هواپیماهای وزارت دفاع به هرات انتقال پیدا میکنند. مسوولان وزارت دفاع، این موضوع که قرار است سربازان قطعات خاص به هرات انتقال یابند را از امریکاییها مخفی نگه داشته بودند.
وزیر داخله به هرات میرسد، در نخستین مرحله، شورای نظامی را در هرات برگزار میکند. سپس در هوتل ارگ، با سید وحید قتالی والی پیشین هرات، بعدا با محمد اسماعیل خان در خانهاش و در نهایت با مولوی خداداد صالح رئیس شورای علمای حوزه غرب افغانستان دیدار میکند. اکنون معاون ریاست عمومی امنیت ملی نیز به هرات آمده است. او به تازگی با قوماندان قول اردوی هرات بر سر مسئله تعلل قولاردو در سپردن سلاح به نیروهای محمد اسماعیل خان نیز درگیر شده است.
وزیر داخله باید هر چه زودتر به رئیسجمهور گزارش دهد که در هرات چه میگذرد. نتیجه این دیدارها، نوشتن یادداشتی به رئیسجمهور است. در این یادداشت به رئیسجمهور گفته میشود که برای عبور از چالشهای احتمالی، باید نقش پشتونهای هرات در جنگ بر علیه طالبان پررنگتر شود. او پیشنهاد میکند که برخی از چهرههای پشتون در هرات به زودی تجهیز شوند تا نگرانی جامعه پشتون این ولایت از بابت آینده هرات کاهش یابد. همچنان در این یادداشت نوشته شده بود که دامنه جنگ هرات باید بزرگتر شود تا تمرکز طالبان به چند نقطه خاص پایان یابد. اما موضوعی که بیشتر از همه به آن پرداخته شده بود، ضعف مسوولان محلی هرات بود. در این یادداشت گفته شده بود که مسوولان محلی هرات، هیچ کدامشان بومی نیستند. آنها با اراضی هرات آشنایی ندارند و رابطه میان حکومت و مردم را نتوانستهاند ایجاد کنند. در نامه تذکر یافته بود که والی هرات فاقد توانمندی رهبری اداره محلی هرات است و به ویژه در صورت رشد افراد اسماعیل خان یا حتا جریانهای پشتون، والی هرات توانمندی حفظ موازنه قدرت بر محور نظام را نخواهد داشت. در نامه همچنان نوشته شده بود که به تقویت نیروهای تحت امر امیر اسماعیل خان در هرات باید توجه شود «حتا به عنوان یک ناگزیری»
وزیر داخله از دیدار خود با اسماعیل خان به رئیسجمهور مینویسد و توضیح میدهد که مطالبات اسماعیل خان، تعویض ۵۰۰ میل اسلحه کهنهای است که به تازگی از سوی قول اردو برایش سپرده شده و نیز تأمین مصارف جبهات مردمی. او در نامه همچنان مینویسد: «ما تصمیم گرفتهایم که جنگ هرات را در سه حوزه مدیریت کنیم.
اول: نیروهای دولتی به صورت مستقل در جنگ تصمیم گیرنده باشند.
دوم: نیروهای امیر اسماعیل خان، مسوولیت جنگ در ولسوالیهای غرب هرات را بر عهده بگیرند.
سوم: جریانهای پشتون که قرار است تجهیز شوند، مسوولیت مناطق جنوب هرات را به دست بگیرند. رقابت میان نیروهای امیر اسماعیل خان و جبهاتی که از پشتونهای هرات شکل میگیرد، به سود حکومت است و دستاوردهای ما را تقویت خواهد کرد و نیز نفوذ منطقوی جریانهای قومی در هرات منطقی بودن این دیدگاه را حُکم میکند.»
وزیر داخله برای ارسال این یادداشت با یک نزاکت اداری روبرو شده بود. قوماندان قول اردو از افراد منصوب به حمدالله محب مشاور امنیت ملی بود و والی هرات با حمایت امرالله صالح به این سمت تعیین شده بود. ارسال این نامه از چینل این دو فرد، غیر ممکن بود. وزیر داخله با استفاده از دوستی با یکی از اعضای اداره امور، نامه را از طریق فضلی رئیس اداره امور به رئیس جمهور رساند. رئیسجمهور طی احکامی مینویسد «با مجموع پیشنهادات وزیر داخله موافق هستم. محب صاحب ! در زمینه تطبیق این پیشنهادات اقدام عاجل نمایید.» و سپس نامه به دفتر محب میرود.
همزمان، یک مرکز سوق اداره قوای ائتلاف، وزارت دفاع، امنیت ملی و وزارت داخله که به نام جیساک مشهور بود به وزیر داخله گزارش میدهد که قرار است طالبان به زودی او را در هرات ترور کنند. گزارشهای استخباراتی اصولا کار جیساک نبود، چنین گزارشی از سوی جیساک تقریبا غیر معمول بود. وزیر داخله نزدیکان خود را جهت مشوره فرا میخواند. مشاورانش میگویند که نیروهای بینالمللی معمولا اطلاعات استخباراتیشان نزدیک به واقعیت است. آنها، تمهيدات امنیتی در هتل ارگ هرات را افزایش میدهند. تلاشهای زیادی صورت میگیرد تا وزیر داخله به کابل برگردد اما وزیر داخله جای خود را از هوتل ارگ هرات به ریاست عمومی امنیت ملی تغییر میدهد. همزمان به نظر میرسد که وزیر داخله از نامهای که به رئیسجمهور ارسال شده است، نا امید شده، زیرا این نامه اکنون در بین دوسیههای حمدالله محب است.
جلسه نظامی در هرات دوباره برگزار میشود. جلسه نظامی به این نتیجه میرسد که بازپسگیری ولسوالی کرخ در شرق شهر هرات کار دشواری نیست و بازپسگیری این ولسوالی حتا ممکن است که منجر به سقوط بدون جنگ سایر ولسوالیها شود.
آنها به سمت ولسوالی کرخ حمله کردند. طالبان در منطقه مجغندک با کاروان نیروهای دولتی روبرو شدند. دولت تلفات طالبان را ۱۵ تن اعلان کرد. واقعیتسنجی این ادعا ممکن نیست اما نیروهای دولتی هیچ تلفاتی را متحمل نشده بودند. نیروهای دولتی فقط طی کمتر از ۴ ساعت پس از آغاز عملیات وارد ولسوالی کرخ شدند. نیروهای قطعه خاص نقش اصلی در تصرف دوباره کرخ را داشتند. آنها پس از تصرف کرخ، تصمیم گرفتند که از آن ولسوالی خارج شوند. بر سر اینکه چه کسی و چگونه از سقوط دوباره کرخ جلوگیری و حفاظت کند، بحثهایی صورت میگیرد و در نهایت شخص قوماندان امنیه هرات، آن شب در ولسوالی باقی میماند.