آلمان، جرمنی (Germany) یا دویچلند (Deutschland) با نام رسمی جمهوری فدرال آلمان، سرزمینی کُهن در در اروپای مرکزی است. آلمان یکی از 5 اقتصاد برتر دنیا است. این کشور دومین کشور پرجمعیت اروپا پس از روسیه و پرجمعیتترین کشور عضو اتحادیه اروپا است. تاریخ زندگی انسان های اولیه در آلمان به 600.000 سال پیش بر می گردد. در این مقاله تلاش شده تا اطلاعات زیادی در مورد آلمان، فرهنگ، تاریخ، جفرافیا، اقتصاد و قوانین این کشور ارائه شود. آلمان تاریخ پر افتوخیزی دارد و بسیاری از شاعران، فیلیسوفهای مشهور در جهان، شهروندان این کشور بودند/هستند. زبان مردم آلمان، آلمانی است. ۹۵ درصد مردم آلمان به زبانی آلمانی و ۵ درصد دیگر به زبانهای انگلیسی و فرانسوی صحبت میکنند.

از لحاظ موقعیتی آلمان با ۹ کشور دیگر همسایه است. آلمان بیشترین همسایهها را در اروپا دارد. از شمال با دنمارک، از شرق با پولند/لهستان و جمهوری چکسلواکیا، از جنوب با اتریش و سوئیس و از غرب همجوار فرانسه، لوکزامبورگ، بلجیم/بلژیک و هالند/هلند است. پایتخت این کشور برلین (Berlin)، مرکز مالی آن فرانکفورت (Frankfurt)، مرکز فرهنگ و هنر آن هامبورک و بزرگترین منطقه شهری این کشور منطقه روهر (Ruhr Region) است.

تاریخ مختصر آلمان
تاریخ آلمان با پیچیدگیها و وقایع مهم از تأثیرگذارترین رویدادهای بشر است. نام آلمان (Deutschland) در طول تاریخ در سه معنا به کار رفته است: ابتدا به تمام نواحی و سرزمینهایی که در اروپای مرکزی خود را آلمان مینامیدند، به ایالات متحد آلمان که در سال 1871 تاسیس شد و تا 1945 پابرجا بود، و معنای سوم آن آلمان متحد بود که از تاریخ تاسیس جمهوری دموکرات آلمان (آلمان شرقی) و جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی) به این کشورها اطلاق میشد.
قبایل ژرمنی که احتمالاً از مخلوطی از مردم در امتداد ساحل دریای بالتیک نشئتگرفتهاند، حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد در قسمت شمالی قاره اروپا سکونت داشتند و تا ۱۰۰ سال پیش از میلاد به مناطق مرکزی و جنوبی آلمان کنونی پیشروی کرده بودند. در آن زمان، سه گروه عمده قبیلهای وجود داشت: مردم آلمان شرقی در کنار رودخانههای اودر و ویستولا زندگی میکردند. اقوام ژرمنی شمالی در قسمت جنوبی اسکاندیناوی امروزی ساکن بودند و مردمان ژرمنی غربی در جنوب افراطی یوتلند و منطقه بین دریای شمال و رودهای البا، راین و مین زندگی میکردند.
قرن دوم تا قرن ششم یک دوره تغییر و ویرانی در تاریخ آلمان بود که طی آن قبایل ژرمنی شرقی و غربی سرزمینهای بومی خود را ترک کردند و در سرزمینهای تازه بهدستآمده مستقر شدند. این دوره از تاریخ آلمان که بعداً مطالبی را برای حماسههای قهرمانانه فراهم آورد، شامل سقوط امپراتوری روم و در نتیجه گسترش قابلتوجهی از مناطق قابل سکونت برای مردم آلمانی بود.
آلمان از زمان آرامش نسبی بین صلح آگسبورگ امضا شده در سال ۱۵۵۵ و وقوع جنگ سیساله در سال ۱۶۱۸ برخوردار بود. رودولف دوم (حدود ۱۵۷۶-۱۶۱۲) یک حاکم مستبد و دمدمیمزاج بود که بهطورکلی از مشاوران خود پیروی میکرد. در نتیجه، برخی از ایالتهای آلمان توانستند با الحاق همسایگان کوچکتر در غیاب یک امپراتور سرزمینهای خود را گسترش دهند. رقابتهای محلی تنشهایی را به وجود آورند که غالباً بر اساس وابستگی مذهبی بودند.
مانند بسیاری از جنگهای دوره زمانی خود، جنگ ۳۰ ساله در تاریخ آلمان ریشه در سیاست و دین داشت. از نظر مذهبی، این جنگ تلاش کاتولیکها برای غلبه بر پروتستانیسم بود. از نظر سیاسی، این سلسله هابسبورگ برای کنترل بود درحالیکه بسیاری از کشورهای دیگر برای ازبینبردن آنها تلاش میکردند.
جمهوری ویمار که در 9 نوامبر 1918 اعلام شد، در هجوم شکستهای نظامی و انقلاب اجتماعی متولد شد. در ژانویه 1919 ، یک مجلس ملی برای تهیه پیشنویس قانون اساسی انتخاب شد. دولت متشکل از اعضای مجمع ائتلاف ویمار نامیده میشود و شامل SPD است. درصد آرا این ائتلاف احزاب به نفع جمهوری (2/76 درصد، با 38 درصد فقط برای حزب دموکراتیک)، حمایت گسترده مردم از جمهوری را نشان میدهد.
نقش آلمان در جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول که اغلب مخفف آن WWI یا WW1 است جنگ جهانی نشئتگرفته از اروپا بود و از 28 ژوئیه 1914 تا 11 نوامبر 1918 ادامه پیدا کرد. جنگ از جایی شروع شد که رهبران آلمان امیدوار بودند که یک جنگ محدود بین اتریش – مجارستان و صربستان انجام شود اما ازآنجاکه نیروهای روسی در حمایت از صربستان بسیج شده بودند، رهبری آلمان تصمیم به حمایت از متحد خود گرفت.
با وجود موفقیتهای اولیه، استراتژی آلمان شکست خورد و نیروهایش در جنگ خندق در فرانسه گره خوردند. تا سال 1916، مخالفت با جنگ در میان مردم عادی که باید سختیهای زیادی را از جمله کمبود مواد غذایی را تحمل میکردند، افزایشیافته بود. تعداد فزایندهای از نمایندگان رایشتاگ خواستار صلح بدون الحاق شدند و در آوریل 1917 که از تلاش برای صلح ناامید شده بود، بخشی از SPD از حزب جدا شد و حزب مستقل سوسیال دموکرات آلمان را ایجاد کرد. ازدستدادن حامیان جنگی در تاریخ آلمان باعث ایجاد کنشهای منفی و اختلاف بین رهبران و حزبهای تأثیرگذار شد و در نتیجه بیبرنامگیها و عدم مدیریت آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد.
هیتلر و آلمان
آدولف هیتلر تأثیرگذارترین فرد در تاریخ آلمان بود که در سال 1889 در شهر مرزی Braunau am Inn متولد شد. وی در نوجوانی زندگی خود را در وین آغاز کرد و ایدئولوژی مبتنی بر اعتقاد به نژاد استاد آلمانی را به دست آورد که توسط توطئه بینالمللی یهودی تهدید میشد و مسئول بسیاری از مشکلات جهان بود. هیتلر تا سال 1913 در وین ماند و سپس به مونیخ رفت.
پس از خدمت با شجاعت در ارتش آلمان در طول جنگ جهانی اول، او در سال 1919 به حزب راستگرای کارگران آلمان باواریایی پیوست و سال بعد این حزب نام خود را به حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان تغییر داد (National-Sozialistische Deutsche Arbeiterpartei –NSDAP) و اعضای آن به نازی معروف بودند.
رکود اقتصادی پس از جنگ جهانی اول موجب پیروزی این حزب در میان سربازان بیکار، طبقه متوسط پایین و کشاورزان کوچک شد و در سال 1923 اعضای آن مجموعاً 55000 نفر شدند. ژنرال لودندورف افسر سابق در Beer Hall Putsch در نوامبر 1923 در مونیخ، تلاشی برای سرنگونی دولت باواریا کرد که شکست خورد و هیتلر یک مجازات سبک پنجساله دریافت کرد که کمتر از یک سال به زندان محکوم شد.
سرانجام حزب هیتلر به قدرت دست یافت، آن هم از راه پارلمانی با اتکا بر دستههای چماقکشی چون “اس آ” و “اس اس” که در گرد خود سازمان داده بود. آدولف هیتلر در ۳۰ چنوری ۱۹۳۳ از جانب رییس جمهور هیندنبورگ به صدر اعظمی منصوب شد. هیندنبورگ در گذشته از فرماندهان نظامی ارشد آلمان در جنگ اول بود و پس از پایان جنگ سخت کوشیده بود تا نظام سلطنتی بماند.
هیتلر و هیندنبورگ، پوستر انتخاباتی نازیها در سال ۱۹۳۳
پس از مرگ هیندنبورگ بساط جمهوری برچیده شد و هیتلر خود را رهبر خواند. او پیشتر با حمایت احزاب راستگرا و مذهبی در مجلس اعلام حالت فوقالعاده کرده و برای سرکوب چپ آزادیهای مدنی و سیاسی مصرح در قانون اساسی جمهوری را به حالت تعلیق درآورده بود.
تمامیتخواهی فاشیستی
دیکتاتوری دستگاه هیتلری ۱۲ سال طول کشید: از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵. این دیکتاتوری نمونهی کامل یک رژیم تمامیتخواه (توتالیتر) بود. آن را تمامیتخواه میخوانند، چون در تمام امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دخالت میکرد.
هیچ پهنهای از زندگی وجود نداشت که در آن مردم به حال خود گذاشته شوند. مخالفان دستهدسته به زندان و اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشدند. نازیها همهی احزاب و سندیکاها را ممنوع کرده و کل جامعهی مدنی را با خشونت و تحمیق به تصرف خود درآوردند.
هیتلر سیاستی را که در کتاب “نبرد من” خود در قبال یهودیان طرح کرده بود، بلافاصله پس از قدرتگیری به اجرا گذاشت. او و پیروانش فقط به برقراری تبعیض در حق آنان راضی نبودند و چیزی کمتر از نابودی آنان را نمیخواستند.
سیاست نابودسازی در حد اعلام برنامه، پس از قدرتگیری به هولوکاست، یعنی یهودکشی از جمله کشتن یهودیان در اتاقهای گاز و در کورههای آدمسوزی رسید. ایدئولوژی نازیها از یهودیستیزی سنتی که در میان مسیحیان ریشهدار بود و بارها به غارت و کشتار و برقراری تبعیض راه برده بود، بهره گرفته، آن را با رادیکالیسم مدرن سیاسی درآمیخته بود.
سرکوب دگراندیشان
نازیسم هیچ شکلی از دگراندیشی و دگرباشی را تحمل نمیکرد. کمونیستها و سوسیالدموکراتها، فعالان سندیکایی، صلحطلبان و گروههای مذهبی مخالف خشونت خاصه در کلیسای کاتولیک با سرکوب شدید نازیها مواجه شدند. بسیاری از فعالان سیاسی و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان تن به تبعید دادند و آلمان را ترک کردند.عدهی کثیری از نویسندگان و هنرمندانی که در کشور مانده بودند، از هر فعالیتی منع شدند یا خود انزوا را به حضور در فضای فاشیسمزده ترجیح دادند.
رژیم نازی پس از این که دستگاه دولتی را زیر کنترل خود درآورد و از فرمانبرداری ارتش مطمئن شد، به تدارک جنگ آغازید. هدف نازیها افزون بر جبران شکست جنگ جهانی اول، گشودن “فضای حیاتی” در شرق بود. “فضای حیاتی” مفهومی ایدئولوژیکی بود که نیاز به کشورگشایی را از طریق برتری آلمانیها بر دیگر مردمان و لزوم سروری آنان توضیح میداد.
کشتار یهودیان و سرکوب و خوارداشت لهستانیها و روسها در پیوند با پنداشت ایدئولوژیک “فضای حیاتی” بود. تلاش تسلیحاتی برای تدارک جنگ از ۱۹۳۴ آغاز شد. صنایع سفارشهای کلان بیسابقهای دریافت کردند. سرمایهداران بزرگ رژیم را با منافع خویش سازگار دیدند.
جهان در آغاز خطر هیتلر را دست کم گرفت. هیتلر توانست تقریبا بیدردسر به تقویت نیروهای نظامی کشور دست زند و همزمان به تجاوز به خاک دیگران بپردازد. پیش از آن که با حملهی آلمان به پولند واکنش جنگی انگلیس و فرانسه برانگیخته شود، هیتلر چکای را تصرف کرده بود. قبل از آن اتریش ضمیمهی رایش شده بود و این امر ناسیونالیسم در آلمان و اتریش را به اوج خود رسانده بود.
جنگ جهانی دوم
با حملهی آلمان نازی به لهستان در تاریخ یکم سپتامبر ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم آغاز شد؛ جنگی مهیبتر از جنگ پیشین. جنگی که بخشهای بزرگی از جهان را به آتش کشید و ۵۵ میلیون کشته بر جا گذاشت.
در این جنگ فاشیسم ایتالیا و میلیتاریسم جاپان متحدان اصلی نازیسم آلمان بودند. آغاز جنگ با پیروزیهای پیاپی آلمان همراه بود. بخشهای بزرگی از اروپا به تصرف آلمان درآمد. شکست در استالینگراد در آغاز ۱۹۴۳ ورق را برگرداند. شکست در جبههی روسیه، ورود ایالات متحده به جنگ علیه دول محور به سرکردگی آلمان، و بروز مشکل تأمین منابع انسانی و مادی جنگ، آلمان را از حالت پیروز درآورد.
دوران شکستهای پیاپی فرارسید. نازیها در برابر شکست شرورتر شدند، سیاست “جنگ تام” را پیش گرفتند و هست و نیست کشور خود را در خدمت جنگ قرار دادند. بسیاری از شهرهای آلمان بر اثر بمباران یکسر ویران شدند. هیتلر اما سرسختانه مقاومت میکرد.
۳۰ آوریل ۱۹۴۵: برلین که به تصرف قوای روس درآمد و سقوط رژیم حتمیت خود را نشان داد، هیتلر دست به خودکشی زد. عمر رژیمی که به نحو بیسابقهای سبعیتی دور از تمدن را با آخرین دستاوردهای تکنیکی تمدن درآمیخته بود، به پایان رسید.
آلمان در تاریخ ۹ مه ۱۹۴۵ رسماً بیقید و شرط تسلیم شد.
آلمان کنونی
جمهوری فدرال آلمان
آلمان دارای یک حکومت فدرالی است. این کشور شانزده ایالت دارد که هر ایالت در صلاحیتهای متعددی، دارای استقلالیت هستند.
مسئولیت امنیت داخلی، مدارس، دانشگاهها، فرهنگ و مدیریت شهری در آلمان بر عهده ایالتهای فدرال است . در عین حال، ادارات ایالتهای فدرال نه تنها قوانین خود را اجرا میکنند، بلکه قوانین دولت فدرال را نیز اجرا میکنند. دولتهای ایالتهای فدرال از طریق نمایندگی خود در Bundesrat مستقیماً در قوانین فدرال دخالت دارند.
فدرالیسم در آلمان بیش از یک سیستم دولتی، ساختار فرهنگی و اقتصادی غیرمتمرکز کشور را منعکس میکند و عمیقاً در سنت و فرهنگ این کشور ریشه دارد. ایالتهای فدرال فراتر از عملکرد سیاسی خود، بازتابی از هویتهای منطقهای هستند. موقعیت قوی ایالتها در قانون اساسی در سال ۱۹۴۹ مشخص شد.
برلین پایتخت و هامبورگ در شمال آلمان، پرجمعیتترین شهرهای این کشور هستند. البته برلین و هامبورگ هر چند ایالت هستند اما همهی این دو ایالت را شهر احتوا میکند. به همین دلیل به این دو ایالت «دولت-شهر» خطاب میکنند. ایالت بایرن با ۷۰۵۵۰ کیلومتر مربع بزرگترین ایالت از نظر مساحت است. برلین، بالاترین تراکم جمعیت در این کشور را دارد. کوچکترین ایالت آلمان؛ ایالت برمن با ۴۱۹ کیلومتر مربع و ۶۵۷۰۰۰ نفر سکنه است.
نظام سیاسی در آلمان به عنوان یک دموکراسی پارلمانی سازماندهی شده است. بر اساس قانون اساسی آلمان، تمام قدرت دولتی در این کشور از مردم ناشی میشود. مردم این قدرت را برای مدت یک دوره انتخاباتی به پارلمانها واگذار میکنند. قدرت دولتی در آلمان بین قوای مقننه (قانونگذاری)، مجریه (اجراییه) و قضایی (قوه قضاییه) تقسیم میشود.
رئیس دولت فدرال طبق پروتکل بالاترین رتبه در آلمان است. از نظر پروتکل، رئیس بوندستاگ مقام دوم را دارد. همچنان بوندسرات در آلمان قسمتی از سیستم قانون گذاری در این کشور است و شامل نمایندگان ۱۶ ایالت این کشور میشود. محل تشکیل جلسات بوندسرات در مجلس اعیان پروس در شهر برلین است. دومین محل آنها نیز در مرکز سابق آلمان غربی، بن، قرار دارد. این نهاد در کنار بوندستاگ از اعضای قوه مقننه آلمان محسوب میشوند. بخاطر شباهت در وظایف، گاهی از این مجلس با عنوان مجلس علیا یاد میشود که معادل مجلس سنا در آمریکا، مجلس سنا در کانادا یا مجلس اعیان در بریتانیا است.

جمعیت
جمعیت آلمان به دلیل حضور مهاجران، در حال افزایش است. / عکس از: وحید پیمان؛ هامبورگ – جون 2022
آلمان با جمعیت ۸۳.۲۴ میلیون نفر، پرجمعیتترین کشور اتحادیه اروپا و یکی از کشورهای با جمعیت متوسط رو به بالا در جهان است. حدود ۷۷ درصد از ساکنان آلمان در مناطق پرجمعیت و شهری زندگی میکنند. حدود ۳۰ درصد از جمعیت آلمان در شهرهای بزرگی که با بیش از صدهزار جمعیت دارند، ساکن هستند که ۸۰ شهر با این مشخصه در آلمان وجود دارد. البته در آلمان در چهار شهر برلین، هامبورگ، مونیخ و کلن در هر کدام بیش از یک میلیون نفر میکنند.
آلمان از کسری مزمن در میزان تولدات رنج میبرد و به این دلیل یکی از پیرترین جمعیتهای جهان را دارد. این کشور بزرگترین اقتصاد اروپا در سال های اخیر را داشته است اما جمعیت رو به پیری فشار زیادی را بر سیستم تقاعدی، اداری و بازار کار در آلمان وارد کرده و برای شرکتهایی که به دنبال نیروی کاری مسلکی اند مایه نگرانی شده است. اما در سالهای اخیر، افزایش جمعیت مهاجر در آلمان، موجب ایجاد توازن میان تولد و مرگ در این کشور شده است. به گونه مثال در سال ۲۰۱۹ بین ۷۷۰ تا ۷۹۰ هزار نفر در آلمان متولد و ۹۳۰ هزار نفر درگذشتهاند و در نتیجه رشد جمعیت منفی بوده، با این حال در همین سال، ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار مهاجر وارد کشور شدهاند که در مجموع توازن را مثبت کرده است. از مجموع جمعیت فعلی آلمان، ۹ درصد آنان هم اکنون غیر بومی هستند.

در آلمان تا ۱۹۴۵ جمعیت این کشور تقریبا به طور یکدست آلمانی بود. سپس پولندیها، دنمارکیها و زُربها از اسلاوهای جنوبی، نیز جامعه کوچکی را در آلمان تشکیل دادند. پس از پایان جنگ، جمعیت آلمان غربی رو به رشد گذاشت. تا ۱۹۵۳ نزدیک به ۱۰/۶ میلیون نفر آلمانی آواره از سرزمینهایی که قبلا در شرق اروپا به آلمان متعلق بود و دیگر کشورهای مجاور به آلمان غربی رو آوردند. در شرق آلمان نیز همین عامل باعث رشد جمعیت شد. از دههی ۱۹۶۰ آلمان غربی به دلیل نیاز به نیروی کار مهاجرپذیر شد. از شرق آلمان نیز به طور مدام به سوی غرب مهاجرت صورت میگرفت، از جمله به صورت فرار از دیوار آهنینی که آلمان شرقی در مرز خود با آلمان غربی کشیده بود. در دههی ۱۹۷۰ نرخ رشد جمعیت در آلمان در سطح اروپا یکی از کمترینها بود (۰/۸۷ در صد در میان آلمانیها و ۱/۸۷ درصد در میان خارجیهای ساکن آلمان). در ۱۹۸۰ نرخ رشد بالاتر از ۱ درصد شد. نرخ رشد پس از سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ مجددا پایین آمد.

سهم زنان در ترکیب جمعیت ۵۱/۱ درصد است. از مجموع ۳۸۴۵۶ خانوار (در سال ۲۰۰۱) ۳۶/۵۵ درصدشان تکنفره هستند. در پایان ۲۰۰۱، ۱۵/۳ درصد از جمعیت، کمتر از ۱۵ سال داشتهاند. شاخصِ متوسط سن درآلمان به سمت پیر شدن است. انتظار عمر (در ۱۹۹۷-۱۹۹۹) در میان پسران نوزاد ۷۴/۴ سال و در میان دختران نوزاد ۸۰/۶ سال است. حدود ۷۵ میلیون از ساکنان این کشور دارای تابعیت آلمانی هستند که از میان آنها ۷ میلیونشان منشأ در جایی خارج از آلمان دارند، یعنی یا غیرآلمانیهایی هستند که سالها در آلمان سکونت داشته و تابعیت آلمان را گرفتهاند یا مردمانی هستند با قومیت آلمانی که عمدتا از جمهوریهای سابق شوروی به آلمان آمده و به عنوان اتباع کشور پذیرفته شدهاند. ۹٪ از اهالی که تابعیت غیرآلمانی دارند، از ملیتهای مختلفاند. ۱/۷ میلیون تن از آنان ترک هستند. بقیه عمدتا از یوگسلاوی سابق، ایتالیا، یونان، پولند ، اتریش، اسپانیا و پرتگال آمدهاند. در سالهای اخیر، تعداد افغانها و ایرانیها در آلمان نیز افزایش یافته است.
جامعهی باز در آلمان

اکثر مردم آلمان در سطح بالایی از استانداردها زندگی میکنند شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۹ آلمان را در بین ۱۸۹ کشور در رتبه چهارم قرار داده است. در فهرست برندهای ملی ۲۰۱۹، از میان ۵۰ کشور، آلمان را برای سومین بار متوالی مقام اول را به خود اختصاص داد – همچنین به دلیل کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی، جمهوری فدرال، خود را دولت رفاه میداند که حفاظت از همه شهروندان را در اولویت میدهد.
اشکال جدید زندگی و واقعیت های زندگی در آلمان در حال تغییر هستند رویههای قانونی در سالهای اخیر گشودگی اجتماعی و پذیرش شیوههای زندگی جایگزین و گرایشهای جنسی متفاوت را تضمین کردهاست. نظریه «ازدواج برای همه» به زوجهای همجنسگرا یک فرصت قانونی فراهم کرده تا در این کشور با هم ازدواج کنند. آلمان یکی از کشورهایی است که قوانین مهاجرتی لیبرال دارد. آلمان به مهاجرت وابسته است، نرخ زاد و ولد اخیراً در این کشور اندکی افزایش یافته است، اما هنوز در سطح نسبتاً پایین ۱.۶ فرزند برای هر زن است. بر اساس تحقیقات منتشر شده، تعداد ساکنان آلمان تا سال ۲۰۷۰ کاهش می یابد.
فرهنگ و هنر در آلمان
آلمان یک سرزمین پر جنب و جوش فرهنگی است. صحنه غنی فرهنگ و هنر آلمان به طور مداوم در حال تحول است. آلمان به خاطر “شاعران و متفکران” برجسته اش شهرت دارد. طبیعت جهان وطنی هنر نیز در آلمان دارای سابقه طولانی است. شهرت آلمان به عنوان یک ملت مهم فرهنگی، اساس گرفته از نام های بزرگ شماری از متقدمین مانند باخ، بتهوون و برامس در موسیقی و گوته، شیلر و توماس مان در ادبیات است. هنرمندانی مانند گرهارد ریشتر، گئورگ بازلیتز، آنسلم کیفر و رزماری تروکل در نقاشی و همچنین در عکاسی عکاسانی چون آندریاس گورسکی، ولفگانگ تیلمان و کاندیدا هوفر دارای شهرت بینالمللی هستند.
در آلمان ۴۶ بنای تاریخی تحت حفاظت یونسکو وجود دارد – در اروپا فقط ایتالیا مکانهای میراث جهانی بیشتری نسبت به آلمان دارد. همچنان انستیتوت گوته امکان دسترسی به زبان و فرهنگ آلمانی را در ۱۵۹ مکان در ۹۸ کشور در سراسر جهان فراهم کرده است. آزادی هنر و فرهنگ در قانون اساسی آلمان تضمین شده است. حتا ماده ۵ این قانون تاکید کرده است که در این کشور: «هنر و علم، تحقیق و تدریس رایگان است.» مبنا و اساس رایگان بودن آموزش علم و هنر در آلمان از آنجا سرچشمه می.گیرد که آلمانیها اعتقاد دارند انگیزههای هنری و فرهنگی برای یک جامعه دموکراتیک مدرن از اهمیت بالایی برخوردار است. بر این اساس، دولت از فرهنگیان و مؤسسات به منظور تضمین استقلال آنها از بازار آزاد حمایت میکند.
زبان آلمانی
آلمانی رایج ترین زبان مادری در اتحادیه اروپا است. در بسیاری از کشورها، علاقه به یادگیری زبان آلمانی به سرعت در حال افزایش است. زبان آلمانی یکی از تقریباً ۱۵ زبان ژرمنی و شاخهای از خانواده زبانهای هند و اروپایی است. تقریباً ۱۳۰ میلیون نفر در آلمان، اتریش، سوئیس، لوکزامبورگ، بلجیم، لیختن اشتاین و تیرول جنوبی (ایتالیا) آلمانی را به عنوان زبان مادری خود یا به عنوان زبان دوم که به طور مرتب استفاده میشود، صحبت میکنند. این زبان رایجترین زبان مادری در اتحادیه اروپا است و رتبه یازدهم را در بین پرتکلمترین زبانها در سراسر جهان دارد. مطالعه “آلمانی به عنوان یک زبان خارجی در سراسر جهان” در حال گسترش است و گفته میشود که هم اکنون ۱۵.۵ میلیون نفر در سایر کشورها در حال آموزش زبان آلمانی هستند. اما با آن هم، ارتباط زبان آلمانی به عنوان یک زبان بینالمللی در دانشگاهها و برای فراگیری علوم در حال کاهش است. به این معنا که دانشگاهیان غیر آلمانی زبان فقط در موارد استثنایی نتایج تحقیقات، تیزس ها و فرآوردههای دانشگاهی خود را به زبان آلمانی منتشر میکنند. در مقابل، اما محققان آلمانی زبان به طور گسترده فرآوردههای علمی خود را به زبان انگلیسی، به ویژه در علوم طبیعی، منتشر می کنند.
تمام آلمانیها در مکتب/مدرسه زبان انگلیسی را میآموزند، بنابراین به احتمال زیاد برای برقراری ارتباط با مردم مشکل خاصی نخواهید داشت. شهروندان آلمان، همانند در شرق آلمان حدود ۵۰ هزار نفر به زبان سوربی که یکی از شاخههای زبانهای اسلاویک است صحبت میکنند. همچنین در بخشهایی که سابقاً جزوی از آلمان شرقی بود، شماری از مردم به زبان روسی آشنا هستند. در بین نسل جوان آلمانی، خصوصاً افراد تحصیل یافته تمایل بیشتری به یادگیری زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی دیده میشود. به دلیل بحران اقتصادی در کشورهای جنوب اروپا، هر سال شمار زیادتری از دانشجویان این کشورها به تحصیل در آلمان تمایل پیدا میکنند.
رسانه ها در آلمان
آزادی مطبوعات و آزادی عقیده از مهمترین پایههای دولت در آلمان است.آزادی مطبوعات و آزادی بیان یک ارزش تضمین شده در قانون اساسی آلمان است. در ماده ۵ قانون اساسی آمده است: «هر کس حق دارد نظر خود را به صورت کلامی، نوشتاری و تصویری بیان و منتشر کند و بدون هیچ مانعی، اطلاعاتی را از منابع عمومی در دسترس به دست آورد. ( . . . ) سانسور صورت نمیگیرد.”
آزادی بیان در آلمان به وسیله قانون اساسی آن کشور پذیرفته شده است.
«شاخص آزادی مطبوعات» سازمان غیردولتی «گزارشگران بدون مرز» آلمان را در رتبه یازدهم از میان ۱۸۰ کشور در سال ۲۰۲۰ قرار داد. برلین یکی از ده شهر رسانهای برتر جهان است، در این شهر تنها ۴۴۰ خبرنگار خارجی برای رسانههای خود از سرتاسر جهان فعالیت میکنند.
رسانههایی که بیشترین گستره را در آلمان دارند بر اساس اصل دوگانه مالکیت عمومی و خصوصی سازماندهی شدهاند. در آلمان بر اساس مدل بریتانیا، رسانههای دولتی بخشی از خدمات عمومی به شمار میروند که مردم باید در قبال استفاده از این خدمات، پول پرداخت کنند. هم اکنون هر خانوار در آلمان باید ۱۸.۳۶ یورو ماهانه برای تماشای تلویزیون و شنیدن رادیو، پول پرداخت کند. این پول برای شنیدن و دیدن شبکههای ARD، ZDF و Deutschlandradio پرداخته میشود. در آلمان نیز مانند همه کشورهای جهان، روزنامهها به لطف نسخههای دیجیتالی خود، روز به روز بیشتر به دست مردم میرسند، در حالی که نسخههای چاپی مدام در حال سقوط هستند. اما آلمان با آنهم یکی از پنج کشور بزرگ در زمینه چاپ و تنوع روزنامه در جهان است. آلمان چشمانداز رسانهای متنوعی دارد که شامل حدود ۳۳۰ روزنامه است، ۱۷ هفته نامه و ۱۶۰چ مجله در آلمان، چاپ و توزیع میشوند. آلمان پس از چین، هند، چاپان و ایالات متحده آمریکا پنجمین بازار بزرگ روزنامه در جهان است. ۱۳.۵ میلیون روزنامه در روز و ۳.۴ میلیون هفته نامه در هفته در اینکشور انتشار و فروخته میشوند.
روزنامههای پیشرو، روزنامههای ملی «Süddeutsche Zeitung»، «Frankfurter Allgemeine Zeitung»، «Die Welt»، «Die Zeit»، «taz» و «Handelsblatt» هستند که در زمینه تهیه گزارشات تحقیقی، تحلیل و تفسیر جامع شهرت دارند. مجله خبری “اشپیگل” و روزنامه “بیلد” پر استنادترین رسانهها محسوب می شوند.
ادیان در آلمان

آزادی مذهب در آلمان توسط قانون اساسی تضمین شده و چشمانداز مذهبی متکثری را ایجاد کرده است. در واقع، کثرت و سکولایزم فزاینده، چشمانداز مذهبی در آلمان را مشخص میکند. حدود ۵۳ درصد از جمعیت آلمان پیرو یکی از دو فرقه اصلی مسیحی هستند. کلیسای کاتولیک با حدود ۲۳ میلیون عضو در ۱۱۵۰۰ جماعت و کلیسای انجیلی در آلمان (EKD) جامعه ای متشکل از 20 کلیسای منطقه ای انجیلی مستقل از فرقههای لوتری، اصلاح طلب و متحد را تشکیل میدهند.
در آلمان همچنان پنج میلیون مسلمان زندگی میکنند که از کشورهای سوریه، عراق، افغانستان، ایران، چچن و برخی از کشورهای اسلامی افریقایی و عدهای نیز از دیگر کشورهای عربی به این کشور پناهنده شدهاند.
زندگی یهودیان در آلمان که پس از هولوکاست به طور کامل نابود شد، پس از پایان درگیری بلوک شرق و غرب دوباره تا حدودی توسط مهاجران اتحاد جماهیر شوروی سابق احیا شد. امروز حدود ۲۰۰۰۰۰ یهودی در آلمان زندگی میکنند. حدود ۹۶۰۰۰ نفر از آنها در ۱۰۵ جامعه یهودی سازماندهی شدهاند، که طیف مذهبی گستردهای دارند و توسط شورای مرکزی یهودیان در آلمان، که در سال ۱۹۵۰ تأسیس شد، به امورشان رسیدگی میشود. آلمان کلیسای دولتی ندارد و دلیل آن جدایی دین از سیاست در این کشور است.
منابع:
۱. tatsachen ueber deutschlande
۲. جغرافیا و تاریخ آلمان
۳. Wiko voyago
4. سایت دویچوله فارسی
5. ویکی پدیای آلمانی
6. چشمدیدهای عینی