فکرکردن درد دارد. فکرکردن وقت میخواهد. فکرکردن خطر دارد. سیستم این را خوب میداند. و دقیقاً برای همین، هر کاری کرده تا ما از فکرکردن فراری باشیم. تا ذهنمان را بدهیم دست دیگران، و خیال کنیم انتخاب میکنیم، تصمیم میگیریم، میفهمیم.
• از مدرسه و مکتب شروع میشود؛ جایی که حفظ کردن تشویق میشود و سؤالکردن خطرناک است. فکرکردن با نمرهی کم، تمسخر، و سکوت کلاس مجازات میشود.
برنامهریزی روزانهی انسان مدرن طوری چیده شده که هیچ زمانی برای خلوت، سکوت و تأمل باقی نمیماند. ذهن همیشه یا مشغول کاریست، یا دنبال فرار از فکر با سرگرمی.
محتوای رسانهای، مخصوصاً شبکههای اجتماعی، همه چیز را سریع، سبک، و بیعمق کردهاند. فکرکردن عمیق، حوصله میخواهد؛ ولی ساختار محتوا طوری طراحی شده که ما فقط اسکرول کنیم.
تفکر در خلوت رشد میکند؛ اما جامعهی امروز، آلودهی سر و صدای بیپایان است. از هدفون در گوش تا نوتیفیکیشنهای دائم، هیچ مجالی برای مواجهه با اندیشه نمیماند.
جامعه، کسی را که متفاوت فکر میکند، نمیپذیرد. انگ میزند: دگم، عجیب، افراطی، یا حتی دیوانه. نتیجه؟ سکوت و همرنگی.
تفکر، مستلزم شککردن است. اما ساختار قدرت میخواهد «اطمینان» توهمی حفظ شود. شک، مساویست با تهدید؛ پس از همان ابتدا، ترس از تردید در ذهن کاشته میشود.
حتی تبلیغات، که هر روز دهها بار میبینیم، طوری طراحی شدهاند که به جای دعوت به فکر، احساس را تحریک کنند. خرید کن، چون حس خوبی دارد؛ نه چون لازم است.
بازیهای ذهنی مثل امتحان تستی، آموزش و پرورش ماشینی، و رسانههای پُر از سرگرمی، مغز ما را عادت دادهاند به پاسخ فوری؛ نه به سؤالسازی.
بیشتر مردم امروز نه از ناتوانی در فکرکردن، بلکه از عادت به «نفکرکردن» رنج میبرند. ذهن اگر تمرین نکند، مثل عضله تحلیل میرود.
به این ترتیب، سیستم، از ما فکرکننده نمیخواهد؛ مصرفکننده میخواهد.
اگر فکر کنی، ممکن است بپرسی.
اگر بپرسی، ممکن است نپذیری.
و اگر نپذیری، دیگر در خدمتش نخواهی بود.
💬 نظر شما برای ما ارزشمند است
اگر دیدگاهی، نکتهای یا نقدی درباره این مطلب دارید، لطفاً آن را با ما و دیگر خوانندهگان در میان بگذارید.
از کادر زیر میتوانید دیدگاهتان را بنویسید.