
وحید پیمان، ۱۴ دلو ۱۴۰۰
در این یادداشت، میخواهم در مورد کسی بنویسم که پیکر زخمی فرهنگ و هنر هرات را دو دهه تمام، یکتنه بر دوش کشیده بود. دیروز متوجه شدم که شاید بیش از ۱۰۰۰ نوشته در مورد هرات، آبدههای تاریخی، فرهنگ هراتیان، آئینها، رسوم، رسانهها، شخصیتهای این شهر، دیدنیها، مراکز تعلیمی و تحصیلی، صحی و درمانی، حتا دارالترجمهها و رستورانتها و خلاصه هر آنچه به عنوان معلومات از شهر تاریخیای مانند هرات نیاز است را اکثرا با قلم مرحوم نوراحمد کریمی در سایت مجله دوربین میتوان یافت. علاوه بر این، مجموعهای از مقالهها، طنز، فیلمنامهها و خلاصه مطالب فرهنگی و اجتماعی که هر کدام این معلومات به صورت جداگانه نوشته شده و برای هر یکشان وقت زیادی گذاشته شده است. آنهم درست در شبوروزهایی که هر چیز به جز کار فرهنگی، بازار خوبی داشت.

به عنوان کسی که سالها تلاش کردم تا با جمعآوری معلومات متعدد و شریک ساختن آنها با همشهریان و هموطنانم، دین خود را ادا کرده باشم به خوبی میدانم که مرحوم نوراحمد کریمی متحمل چه زحمات و شببیداریهایی شده است. کسانی که با من سر و کار زیادی داشتهاند، میدانند که در این زمینه چقدر تلاش کردم و هربار تلاشهایم به دلایل متعدد با شکست روبهرو شده است.
واقعیت این است که پس از یازدهم سپتامبر به این دلیل به کار فرهنگی در افغانستان بها داده نمیشد که پول و سرمایه، آدرس دیگری داشت. به استثنای موارد خاصی، کمدرآمدترین نهادها، سازمانهای فرهنگی – مطبوعاتی بودند. خارجیها در اوایل دهه ۸۰ خورشیدی، دیدگاهشان این بود که مردم افغانستان چون سواد کافی ندارند، سرمایهگذاری روی مجلات، روزنامهها و سایتهای انترنتی، بیفایده است. این موضوع در سطح ولایتها حادتر بود. به همین دلیل هیچ روزنامهای، هیچ مجلهای و هیچ هفتهنامه و ماهنامهای که دارای رسوخ و اعتبار کلان باشد در فرهنگیترین ولایت افغانستان، در هرات دیده نشد.

در بین روزنامهنگاران هرات، تردیدی ندارم که پرتلاشتر از نوراحمد کریمی طی دو دهه گذشته سراغ نداریم. آشنایی من با نوراحمد کریمی به زمانی بر میگردد که ما در منطقه «بازهشیخ» شهر مشهد ایران زندگی میکردیم. در آنسالها زندگی همهی ما یکسان بود، فرهنگی و غیر فرهنگی و پولدار و فقیر نداشت. در هر صورت آنها سالها گذشت و ما کریمی واقعی را از سال ۸۳ خورشیدی به این طرف شناختیم. همان سالهایی که طالبان از افغانستان رفتند و کارهای فرهنگی و مطبوعاتی در افغانستان بعد از چهار سال رکود وحشتناک، در صدد شروع دوباره بود.
در همان سالهای اول با مردی آشنا شدیم که قلبش بیش از هر کس دیگری برای ادب و فرهنگ هرات افغانستان میتپید. گاهی پیاده و گاهی با موتور سایکل برای تهیهی مطالب اولین مجله متفاوت و رنگی هرات، به سراغ جمعآوری مطالب و قرارهایی که جهت مصاحبه و گفتوگو گذاشته بود میرفت. نخستین نوآوریها در زمینهی ایجاد یک نشریهی متفاوت را از نوراحمد کریمی دیدیم. کریمی عشق عجیبی به کار مطبوعاتی داشت. خودش فارغ دانشکدهی ادبیات دانشگاه هرات بود و سپس به عنوان معلم در لیسه خواجه محمد تاکی، شروع به کار کرد.
کسانی که متولد دهه ۶۰ و پایینتر از دهه ۶۰ هستند میدانند که در هرات پیش از ظهور طالبان در دوره نخست، مجلهای بود به اسم «هفت قلم». اتفاقا پس از ۲۷ سال از چاپ منظم آن مجله، هنوز هم گمان میکنم که مجلهای در هرات به پرمحتوایی و پرباری هفت قلم، هرگز ایجاد نشده است. کریمی نخستین کارهای مطبوعاتی خود را از همان مجله هفت قلم آغاز کرده بود. اما از سال ۱۳۸۲ – ۱۳۸۳ مجله دوربین را پایهگذاری کرد. مجلهای که ممکن نیست هیچ شهرنشین هراتی، آن را چندباری مطالعه نکرده باشد.
کسانی که در هرات کار خبرنگاری و روزنامهنگاری کردهاند، میدانند که ایجاد یک مجله، دوام دادن آن، پیدا کردن منابع مالی و خلاصه، پیدا کردن مخاطبان دلخواه، چقدر حوصله نیاز داشت. به همین دلیل بود که هیچ مجله و روزنامهای در هرات به جز روزنامهی دولتی اتفاق اسلام، هرگز ۳ تا ۵ سال پیهم دوام نیاورده است. اما کریمی از بدو تأسیس این مجله تا زمان وفاتش، با همه دشواریهایی که این کار طاقتفرسا داشت، نگذاشت لینز دوربین هرات خاموش شود.

مرحوم کریمی در کنار چاپ مجله دوربین، اولین نمایشگاه صد سال با مطبوعات را در هرات راهاندازی نمود تا در اواخر ماه اسد سال ۱۳۹۲ خورشیدی شهر هرات شاهد یک رویداد مهم فرهنگی در سطح حوزه غرب باشد، رویدادی که علاقهمندان و دوستداران مطبوعات چاپی را برای بازدید از سیر تکاملی مطبوعات چاپی در حوزه غرب افغانستان و مشاهده اسناد نوشتاری که بخشی از وقایع تاریخ افغانستان را بازگو مینمود را به تالار مولانا جلال الدین محمد بلخی کشاند. بزرگی نمایشگاه، تنوع و فراوانی نشریات چاپی به نمایش گذاشته شده، نمایش اولین شمارگان روزنامه اتفاق اسلام و ماهنامههای هرات، بلدیه و مهری در نمایشگاه و استقبال بیش از حد بازدیدکنندگان، اعتبار و شکوه خاصی به آن بخشید و آن را در سطح ملی و بینالمللی مطرح ساخت.

برگزاری اولین نمایشگاه مطبوعاتی در هرات توسط مرحوم کریمی منجر به تاسیس اولین آرشیف و موزیم مطبوعات چاپی و کتابخانه تخصصی مولفین حوزه غرب افغانستان در سال ۱۳۹۳ خورشیدی و در چوکات فرهنگسرای دوربین گردید. موسس این فرهنگسرا نیز مرحوم کریمی بود.
مرحوم نوراحمد کریمی در سال ۱۳۹۴ خورشیدی نخستین تلاشها برای راهاندازی اولین نمایشگاه دائمی ارتباطات روی دست گرفت و تا حد توان کلیه اشیاء، لوازم و تجهیزات پستی، مخابراتی، تلگرافی، رادیویی، تلویزیونی، عکاسی و سینمایی به هدف انتقال دانش ارتباطات و آشنایی دانش آموختگان به اکتشافات و پیشرفت های صورت گرفته در این عرصه، جمع آوری کرد. پس از جمعآوری لوازم یاد شده، ریاست اطلاعات و فرهنگ با درک اهمیت موضوع ارتباطات و تاسیس جایگاهی برای تحقیق و پژوهش در این زمینه، مکانی مناسب در داخل قلعه اختیارالدین، به این موضوع اختصاص داد و هرات باستان تا زمان سقوط جمهوریت، شاهد نمایشگاه ماندگاری بود که در سطح کشور بی مثال بود. (نوت: از وضعیت فعلی این نمایشگاه اطلاعی ندارم)
مرحوم کریمی پس از چندی به عنوان آمر اطلاعات ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات برگزیده شد که تا آخرین روزهای حیاتش در این سمت حضور داشت. در این سالها، مرحوم کریمی کارهای فرهنگی درخشانی را در این اداره انجام داد.
آخرین دیداری که با مرحوم کریمی داشتم مربوط به سنبله سال ۱۳۹۹ در کابل بود. در واقع نمایشگاه مطبوعات افغانستان، آخرین دستاورد مرحوم نوراحمد کریمی بود که در باغ بابر برگزار شد و در آن برنامه، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان نیز شرکت داشت. افتخاری که برای جامعه مطبوعاتی و رسانهای کشور بیپیشینه بود و جایگاه ارزشی هرات را به خوبی توسط مرحوم نشان داده شد.

من با مرحوم کریمی در موارد متعددی همراه بودم. یک سفر ۱۲ روزه به جمهوری تاجیکستان و دو سفر ۵ و ۱۰ روزه به ایران با او داشتم. اتفاقا در هر سهی این سفرها من و مرحوم کریمی هم اتاق بودیم. واقعیت این بود که کریمی مرحوم به دلیل وزن نسبتا زیاد و تنگی مجرای تنفسی، هنگام خواب خرناس زیادی داشت. خودش به این دلیل که با من راحت بود من را همواره به عنوان هم اتاقی انتخاب می کرد. کریمی انسان خوش بزم، با ادب، متین، بردبار و پرتلاشی بود. خوشطبعی کریمی باعث شده بود تا همه همکارانش او را بیش از همه دوست داشته باشند. مرگ کریمی که به تاریخ ۲۳ سنبله ۱۳۹۹ اتفاق افتاد به همین دلیل همکارانش را سخت متأثر ساخت. شاید کمتر کسی بود که با شنیدن مرحوم کریمی اشک نریخته باشد.

آخرین نمایشگاهی که توسط مرحوم کریمی در کابل برگزار شد باعث شد تا او شکایتنامهای در صفحه فیسبوک خود منتشر کند. او نوشته بود:
«دستاورد فرهنگی که کمر فرهنگسرایی را شکست. شاید تلخ تر از این مورد چیزی نباشد که نتوانی پس از انجام یک کار خوب، دست مزدی لااقل اندک به همکاران بدهی و خود نیز با جیب خالی و قروضی که پرداخت شان را فریاد می کنند، به مقصد بازگردی و از همه مهمتر اینکه اطفال خود و همکاران را چشم به راه تحفه سفر گذاشته باشی. به همه عزیزانی که تنها مان گذاشتند، درود می فرستیم و این شب را هم به امید مشاهده روز سفید، سر به بالین می گذاریم.»
روحش شاد و یادش گرامی باد.