در سال 2016 میلادی با یاری شماری از فرهنگیان، وبسایت فرهنگی – هنری به اسم «هفت قلم» را ایجاد کرده بودیم. متأسفانه به دلایل متعددی از جمله مشکلات مالی، این وبسایت از ادامه بازماند. اکنون مطالبی که از نویسندگان آن وبسایت به ما رسیده بود را در بخشی به اسم «هفت قلم» در همین سایت، بارگزاری مینمایم. |
محمد فقیری
یکی از روزنامههای مطرح کشور چندی پیش، مبحث بسیار خوبی را گشوده بود که چرا جامعه افغانستان تا اکنون از شریعتی و سید قطب عبور نکرده است و نیاز است تا این دوتن نقد شوند تا دیدگاه های ایدیولوژیک شان در بدنه سیاسی و اجتماعی جامعه تعمیم نیابد.
پرسش اینجا است که آیا افکار عمومی در افغانستان از چه منابعی تغذیه میکنند؟
از دیدگاه جامعه شناسی انسان همواره به گونهای عمل میکند که شناخت هایش به او اجازه دهد، وقتی شریعتی و سیدقطب به عنوان منابع شناخت نسل امروز و نسل دیروز درآمده اند،طبیعی است که ما این حجم بزرگ از غربستیزی،تعصب، سنتگرایی، نفی کردن کثرتگرایی و همدیگرپذیری را در جامعه شاهد باشیم.
یکی دیگر از پیامدهای بسیار بد که از میراث فکری سید قطب و شریعتی در جامعه افغانستان برجا مانده همانا بیگانههراسی وترویج حس خوداتکایی کاذبی میباشد که زمینه تحقیر فرهنگی غرب را در نزد پیروان این دو ایدیولوگ هموار ساخته است. وقتی ما امریکا و یا غرب را از دید سید قطب بشناسیم و دین را از منظر فکری شریعتی، تردید نباید کرد که کنشهای اجتماعی نیز ایدیولوژیک و عقدهمندانه میشود.
مشکل ما در افغانستان این است که احساسات تودهیی همواره نخبهگان را مدیریت کرده است و اندیشههای سید قطب و شریعتی نیز توسط خرده ایدیولوگها در جامعه تزریق میشود و جایگزینی هم تا اکنون نتوانسته تا مدیریت افکار عمومی را جهت دهد و هیچگاهی نخبهگان ما هم این خلاقیت را نداشتند تا توده ها را در یک مسیر درست به پیروی فرا بخوانند.
چندی پیش کتاب ملیگرایی اثر جان هاچینسون و آنتونی اسمیت را مطالعه میکردم و به موضوع جالبی برخوردم، در جای از این کتاب آمده : (( تحلیل تحولات اخیر در جمهوری سوسیالیستی مولداوی نشان میدهد که اعضای مردم مولداوی به لحاظ قومی،زبانی و فرهنگی احساس رومانیایی دارند)) مصداقهای این موضوع در افغانستان نیز به گونهیی قابل دید میباشند و با این تفاوت که مردم افغانستان از لحاظ فرهنگی،قبیلوی احساس عربی دارند و شریعتی و سیدقطب کاری جز شعلهورتر شدن این احساس نکرده اند.
در اینکه چرا تا اکنون جامعه ما نتوانسته تا از این دو تن عبور نماید، باید به ضعف های فکری-فرهنگی خود مراجعه کنیم،شاید اگر در بستر فرهنگی- تمدنی ما به جای این همه شاعر و نظم نویس تعدادی اندیشمند میداشتیم،این قدر حقیر نمیگردیدیم که نبض جامعه ما به دستان دو ایدیولوگ بیافتد. اگر در گذشته یگانه اندیشمند شکاکی هم مثل فخررازی ظهور کرده با او بیمهری صورت گرفته و کسی امروز حتا آثارش را نمیشناسد.
یکی ضعف های اساسی که در افغانستان با آن روبرو میباشیم این است که توانایی تولید اندیشه یا وجود ندارد و یا حجم آن بسیار ناچیز میباشد و این را هم نمیتوان نادیده گرفت که چاپ هر اثر و نبشتهای نمیتواند تا مصداقی از بیداری خرد و تولید اندیشه باشد.
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
متاسفانه تاریخ افغانستان مملو از تنش و ناآرامی بوده و حد اقل در صد سال گذشته وضعیت به گونهای بوده است که اندیشه ها یا سنت زده بودند و یا استبداد زده و یاهم سیاست زده، از سوی دیگر داشتن پیشینه شاعرانه از دیگر موانعی بوده است که جلو رشد اندیشه را سد کرده است. در بستر فرهنگی که نمادهای سمبولیک و عاشقانه برجسته تر از خرد و اندیشیدن باشد طبیعی است که توسعه سیاسی- اجتماعی کشور با چالش روبرو میشود. یکی از عوامل جذابیت شریعتی و سید قطب در میان برخی از مردم هم برخاسته از گرایش به سنت شاعرانه و حماسی میباشد. این دو نویسنده با تفسیرهای سمبولیک و ایدیولوژیک موجی از احساسات جوانان را تحریک کرده اند و از سوی آنها در جذب اندیشه های عوام پسند موفق بوده اند و میگذریم از اینکه برایند ایدیولوژیک اندیشه های این دو شخصیت چه صدماتی را به میانه روی در کشور زده است.
افغانستان از انگشت شمار کشورهای است که تولید اندیشه در آن به پایین ترین حد آن قرار دارد و دانشگاه ها نیز در این مورد مقصر هستند، متاسفانه دانشگاه های ما به جای اینکه برای رشد دانش و بهره بردن از تجارب کشورهای توسعه یافته گام بردارند، بیشتر در دام روزمرهگی و سیستم کهنهای گیر مانده است که جز به تداوم وضعیت موجود به دگرگونی محسوس دیگری منجر نخواهد شد.
دولت افغانستان باید با ساختن استراتیژی فرهنگی کوشش کند تا زمینه های رشد فرهنگی جامعه مساعد شود و نظام آموزشی کشور نیز تغییرات مثبتی را تجریه کند.
بنا بر این نیاز است تا اندیشمندان در صدد باز کردن فضای گفتمان جدیدی باشند تا اندیشه جوانان را از اسارت ایدیولوژی رهایی بخشند.