سلجوقی اهل هرات و شاعری زبردست و مترجمی توانمند بود، مطالعات فلسفی عمیقی داشت و یک روزنامهنگار حرفهای نیز به شمار میرفت. سلجوقی در کل یک دایرهالمعارف بود. او جدای از زبان مادری، به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسهای، آلمانی و اردو هم تسلط داشت و به خاطر همین وزن علمی بود که امانالله خان او را به عنوان منشی مخصوص خود برگزید و بعدها نیز به عنوان کنسول افغانستان در ممبئی، وزیر مختار در دهلی، سپس کراچی و قاهره برگزیده شد.
خیلی علاقه داشتم تا پس از ده سال و برای دومینبار، به آرامگاه احمدظاهر بروم؛ همان آوازخوانی که برایم هرگز هیچ آهنگش کهنه نمیشود. بیبدیلترین آوازخوان کشور، آرامگاهی که هزاران هوادار احمد ظاهر از تاجیکستان تا اوزبیکستان، ایران و اقصا نقاط افغانستان علاقه دیدار آن را دارند.
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
باید از کنار مرقد علامه سلجوقی میگذشتیم. ده سال پیش زمانی که به گورستان شهدای صالحین رفته بودم، اصلاً شبیه امروز نبود. مجموعهای از خانههای تازه ساخته شده در گوشهوکنار گورستان تقریباً همهچیز را متفاوت ساخته بود. علاوه بر آن، ۱۰ سال پیش در گورستان شهدای صالحین، کمتر محجر و قبرهای احاطه شده را میتوانستیم ببینیم؛ اما حالا میلیونها افغانی صرف محجرهای عادی و لوکسی شده که هر کدامشان از یک قبر تا چندین قبر را احاطه کردهاند.
ممکن نبود آرامگاه احمد ظاهر را به سادهگی بتوانم پیدا کنم. پرسوجو کردم. کنار دکه کوچک آهنی را آدرس دادند که باید موترم را آنجا پارک میکردم. همانجا موترم را پارک کردم و به سمت بنای تازه ساخته شدهای رفتم که شکل و شمایلش آشنا اما محجر و محوطهاش کاملاً ناآشنا به نظر میرسید.
پیرمردی لاغراندام در کلبهای کوچک، درست کنار مقبره احمد ظاهر با تولهسگی سفید و زیبا (پاپی) زندهگی میکرد. پس از احوالپرسی از من پرسید که اگر به آرامگاه احمد ظاهر میروی، قفل محجر را باز کنم. با تأیید من قفل را باز کرد.
با محجری با سنگهای زیبای مرمر روبهرو شدم. از نگهبان پرسیدم که قبلاً مرقد احمد ظاهر اینگونه نبود، چه وقت تغییر یافته است؟
گفت: ماه رمضان سال گذشته.
مرقد احمد ظاهر در دوره نخست طالبان، انفجار داده شده بود و اکنون توسط شماری از هواداران و علاقهمندان آوازش بازسازی و زیباسازی شده است. در ضلع غربی آرامگاه احمد ظاهر، دو سنگ به تازهگی حکاکی شده است. البته تصور من این است که هر دو سنگ، حکاکی ماشینی شده است، نه دستی…
در یکی از سنگها تصویر احمد ظاهر نقش بسته و در سنگ دیگر شعری از سعدی شیرازی. زیر شعر، نوشته است: «عطاالله امین». من نمیدانم عطاالله امین کیست، اما کسی که با شعر سعدی شیرازی آشنا نباشد، گمان میکند شاعر این شعر آقای عطاالله امین است.
خیلی علاقه داشتم تا پس از ده سال و برای دومینبار، به آرامگاه استاد ساربان سر بزنم. ده سال پیش باری به آرامگاه ساربان سر زده بودم. در آن زمان، یکی از معدود مقبرههایی که محجر کهنه آهنی داشت، مقبره استاد ساربان بود. هر چقدر گشتم، نتوانستم پیدایش کنم.
از چندین نفر سراغ آرامگاه ساربان را گرفتم، تقریباً هیچکس نمیدانست و همهشان میگفتند که مقبره احمد ظاهر آنجا است، اما ساربان را نشنیدیم که اینجا دفن شده باشد. حتا یکی از آنها گفت که آرامگاه استاد سرآهنگ کمی نزدیک به کوه است، اما ساربان اینجا نیست.
من که مطمئن بودم اشتباه نمیکنم، به تلاشم برای یافتن آرامگاه ساربان ادامه دادم.
چند رهگذر که ظاهراً از موظفان گورستان شهدای صالحین بودند، همزمان با نرمنرم کردن چرس، از کنارم عبور میکردند. از آنها سراغ قبر ساربان را گرفتم. یکی از آنها دقیقاً فاصلهی شاید ۵۰ متری ما را نشان داد؛ جایی که سه بیرق سبزرنگ، کنار ۳ قبر احتمالاً ۳ شهید نصب شده بود.
پیش رفتم، ذهنم دنبال مقبره متروکهای میگشت که محجر سبزرنگ آهنی کهنهای داشت. بازهم هرگز پیدایش نکردم.
ناامید تصمیم به برگشت گرفتم. چند قدمی به موترم نمانده بود که دوباره با آن ۳ نفر برخوردم. همان کسی که آدرس داده بود، پرسید که قبر ساربان را یافتی؟ گفتم: نه.
اینبار با من همراه شد و مرا کنار قبری برد که همین چند دقیقه پیش رفته بودم، اما متوجه نشده بودم که اینجا آرامگاه ساربان است. گوری متروکتر از هر قبر دیگر که روی سنگ کهنهاش نوشته بود: «عبدالرحیم محمودی ساربان».
دعایی کردم و برگشتم. دلم به ساربان سوخت، کسی که نه در دوران زندهگیاش به آرزوهایش رسید و نه پس از مرگ کسی حداقل گوری در شأن نامش ساخته است.
هنرمندی چون ساربان با آن سبک و سیاق هنری خاصش را شاید دیگر نتوان جستوجو کرد. منی که پیش از این آرامگاههای هنرمندان زیادی را در بیرون از افغانستان دیده بودم، همیشه دنبال نمادهای ویژهی هنری و سنگنبشتههای ویژه کنار آرامگاههای هنرمندان شناخته شده فقید کشور بودهام.
ساربان در زمان حیاتش عاشق دختری از نوادههای ظاهرشاه شده بود، ولی به وصال نینجامید. کارش به خراباتخانهها کشید. ساربان در سال ۱۳۶۸ خورشیدی دچار بیماری فلج شد، به طوری که دیگر نمیتوانست به فعالیت هنریاش ادامه دهد. پس از سال ۱۳۷۱ خورشیدی که درگیریهای گروهی سبب ویرانی کابل شد، همراه با خانواده به پیشاور پاکستان مهاجرت کرد.
ساربان در سن ۶۵ سالهگی درگذشت. در ابتدا در شهر پیشاور پاکستان دفن شد، ولی بعدها پیکر وی توسط مسوولان تلویزیون ملی افغانستان و شخص نجیب روشن، رییس پیشین رادیو تلویزیون ملی افغانستان، به کابل انتقال یافت. مدفن او اینک در آرامگاه شهدای صالحین کابل است.
دوباره به سمت کوچه خرابات برگشتم. کمی آن طرفتر از آرامگاه علامه سلجوقی، راهی بود که به سمت مسجد میرفت. در دامنه کوه آسمایی و کنار گورستان شهدای صالحین، مسجدی زردرنگ شبیه امامزادههایی که اکثراً در ایران دیده بودم، خودنمایی میکرد. مشخص بود که مسجد نوساختهای است. کابلیها معتقد اند که آرامگاه تمیم انصار و جابر انصار از صحابی پیامبر اسلام در اینجا است و این مسجد نیز کنار آرامگاه این دو صحابی ساخته شده است. آنگونه که در روایتها آمده است، این دو پس از یک نبرد، در انتهای درهای از کوه آسمایی شهید شدهاند. این گورستان که به «شهدای صالحین» شهرت یافته، نیز به دلیل حضور این دو شخص است.
در محوطه زیارت تمیم انصار و جابر انصار باغچهای با حوض آب و گلخانه با چند گنبد و مقبره سنگ مرمر به چشم میخورد که در اطراف آن هم اهالی کابل حضیرهها و قبرهای رفتهگان خود را ساختهاند.
همچنان یکی از آرامگاههایی که شکل و شمایل تاریخی دارد، آرام.گاه پیرمحمد امیر عالمخان منغیت آخرین امیر بخارا و از نوادهگان چنگیز است که پیش از چیرهگی کامل حکومت اتحاد جماهیر شوروی بر ماوراءالنهر، حکمرانی داشت. دلیل عالم خوانده شدن این امیر، درس خواندنش در دانشگاه استراسبورگ و تحصیلکرده بودنش عنوان شده است.
روز ۲ سپتامبر ۱۹۲۰ میلادی نیروهای ارتش سرخ شوروی به فرماندهی جنرال میخائیل فرونزه به بخارا حمله کردند. پس از چهار روز نبرد ارگ امیر ویران شد و پرچم سرخ بر فراز مناره کلیان به اهتزاز درآمد. امیر ناچار به دوشنبه و از آنجا به کابل آمد و در همینجا درگذشت. او را در گورستان شهدای صالحین به خاک سپردند.
امیر عالمخان آخرین نوادهی مستقیم چنگیز بود که به سلطنت رسید و با برکناریاش دودمان مغول خاتمه یافت.
خیلی سردم شده بود و حین پایین شدن از مسجد، کمی آن طرفتر، مرقد استاد سرآهنگ را نشانم دادند. از دور دعایی خواندم و به سمت موتر برگشتم.
اما آنچه را پس از دیدار از گورستان شهدای صالحین تا یکی – دو روز نمیتوان فراموش کرد، قبرهای متروکه و ویران صدها هزار جوانی است که طی ۴ دهه اخیر، این گورستان میزبانشان شده است.
همچنان گورستان شهدای صالحین، محل دفن اکثر بزرگان گذشته و معاصر افغانستان است، از جمله «میرغلاممحمد غبار» نویسنده و مورخ، «میراکبر خیبر» از مهمترین نظریهپردازان حزب دموکراتیک خلق، «علامه صلاحالدین سلجوقی»، «ملکالشعرا صوفی»، «عبدالحق بیتاب»، «صوفی عشقری» از چهرههای شعر و ادب فارسی، آناهیتا راتبزاد، از نخستین سیاستمداران زن در افغانستان، احمد ظاهر، استاد ساربان و استاد سرآهنگ، آوازخوانان مشهور کشور و شاید بسیاریهای دیگری است که من نمیدانم و نمیشناسم.
احمد شاکر روضه باغی
2022-01-30عالی جناب پیمان صاحب گرامی موفق و کامیاب باشید