در “حرم‌سرای قذافی” چه خواندم؟

امروز مطالعه کتاب «حرم‌سرای قذافی» با نویسندگی «آنیک کوژان» و ترجمه روان و زیبای «بیژن اشتری» را به پایان رساندم. بخش کلانی از این کتاب، روایت‌ داستان واقعی زندگی «ثریا» دختر کلاس نهم مکتبی در شهر «سرت» لیبی از پنج سال بودن اجباری‌اش در کنار معمر قذافی است.
ثریا دختری است که در سال ۲۰۰۶ میلادی، زمانی که معمر قذافی به مکتب‌شان می‌آید، مدیران مکتب او را برای هدیه دادن گُل به قائد اعظم (معمر قذافی) بر می‌گزینند. قذافی دست به سر این دختر می‌کشد. در واقع این نوازش نزد حواریون قذافی به معنای انتخاب این دختر برای برآورده ساختن امیال جنسی‌اش بوده است. فردای آن روز، ثریا را می‌ربایند. ثریا دختری مظلوم، از یک خانواده‌ی به شدت سنتی، مسلمان و در عین حال خودش دختری بی‌نهایت خجالتی است. او در این پنج سال در باب‌العزیزیه «قصر ریاست‌جمهوری لیبی» شاهد رویدادهایی است که روایت آن‌ها به شدت مشمئز کننده است.
دختری که چیزی از روابط جنسی نمی‌داند و قذافی پیش‌رویش با دختران دیگر می‌خوابد تا ثریا نیز بیاموزد.
پیش از خواندن این کتاب، دست‌کم برای من باورش دشوار بود که تا همین سال ۲۰۱۱، سال‌هایی که ما احساس می‌کردیم، ظلم و بربریت در جهان رو به افول است، قدرت‌مندترین مرد جهان عرب – به چیز دیگری جز تجاوز بر دختران خرد سال و زندگی عیاشانه نمی‌تواسنته فکر کند. در بیرون باب‌العزیزیه از مخالفتش با چند همسری صحبت می‌کند اما هر ساعت به یک برده جنسی نیاز دارد. از ماه رمضان به عنوان ماه رحمت یاد می‌کند اما در قصرش به باورهای مسلمانان جهان می‌خندد و در رمضان امیال جنسی‌اش بیش از هر زمانی فوران می‌کند.
روایت ثریا از پنج سال زندگی در کنار قذافی به گونه‌ای است که خواننده کتاب، هیچ شک و شبهه‌ای در مورد واقعی بودن این اظهارات به خود راه نمی‌دهد. ادبیات این کتاب، بسیار روان، زیبا و مستندگونه است.
سال ۲۰۱۱ که معمر قذافی بی‌رحمانه توسط انقلابیون لیبی اعدام شد، از تماشای صحنه‌های برخورد با قذافی به شدت ناراحت می‌شدم. به این فکر می‌کردم که چطور و چگونه ممکن است که یک انسان، آن‌هم انسانی که سال‌ها برای میلیون‌ها انسان رهبری کرده، این‌قدر بی‌رحمانه کشته شود. اما مطالعه کتاب حرم‌سرای قذافی من را دگرگون کرد. چه انسان‌هایی بوده‌اند که باید بارها کشته می‌شدند،‌ نه یک‎بار …

پاسخی بدهید