کتاب «کیمیاگر» نوشته پائولو کوئیلو داستانی الهامبخش درباره سفر یک چوپان اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در جستجوی گنجی پنهان، به سفری پرماجرا و معنادار میرود. این رمان که به زبان پرتغالی نوشته شده و به بیش از 80 زبان ترجمه شده است، به بررسی موضوعات خودشناسی، تحقق رؤیاها و همنوایی با جهان میپردازد.
بخش اول: آغاز سفر
سانتیاگو و رویای گنج: سانتیاگو، چوپان جوانی از آندلس، هر شب رؤیای گنجی دفن شده در کنار اهرام مصر را میبیند. او تصمیم میگیرد برای تحقق این رؤیا با یک زن کولی مشورت کند. زن کولی به او میگوید که این رؤیا واقعی است و او باید به مصر برود. سانتیاگو پس از دیدار با پیرمردی به نام ملکیصدق که خود را پادشاه سالم معرفی میکند، تصمیم میگیرد سفر خود را آغاز کند. ملکیصدق دو سنگ به نامهای اوریم و تومیم به او میدهد تا در مواقع نیاز از آنها برای پیشبینی و تصمیمگیری استفاده کند.
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
مراکش و آغاز مشکلات: سانتیاگو به مراکش سفر میکند، اما به زودی تمام پولش را دزد میبرند. او که از همه چیز ناامید شده بود، در یک مغازه بلورفروشی کار پیدا میکند. طی چند ماه، با سختکوشی و نوآوری، کسب و کار بلورفروش را رونق میدهد و به اندازهای پول پسانداز میکند که بتواند به سفر خود ادامه دهد. در این مدت، سانتیاگو میآموزد که چگونه به علائم و نشانههای جهان توجه کند و از آنها برای هدایت خود استفاده کند.
بخش دوم: سفر به اهرام مصر
کاروان و ملاقات با انگلیسی: سانتیاگو با یک کاروان که به سمت مصر حرکت میکند، همراه میشود. در این سفر، او با یک مرد انگلیسی که به دنبال کیمیاگری است آشنا میشود. انگلیسی به سانتیاگو از کیمیاگر بزرگ که در واحهای به نام الفیوم زندگی میکند، میگوید. در طول سفر، سانتیاگو از انگلیسی چیزهای زیادی درباره کیمیاگری و زبان جهان میآموزد.
واحۀ الفیوم و آشنایی با فاطمه: در واحه، سانتیاگو با دختری به نام فاطمه آشنا میشود و عاشق او میشود. فاطمه به سانتیاگو میگوید که عشق حقیقی او را از دنبال کردن رؤیاهایش بازنمیدارد و او باید به جستجوی گنج خود ادامه دهد. سانتیاگو در واحه، همچنین با کیمیاگر ملاقات میکند که او را تشویق به ادامه سفر و پیروی از رؤیاهایش میکند.
بخش سوم: دستیابی به گنج
سفر به اهرام و آزمون نهایی: سانتیاگو و کیمیاگر به سفر خود ادامه میدهند و در طول مسیر، کیمیاگر به سانتیاگو میآموزد که چگونه به نشانهها و علائم طبیعت گوش دهد و از آنها برای یافتن راه خود استفاده کند. در نهایت، سانتیاگو به اهرام مصر میرسد و با حفاری در محل رؤیای خود، به گنج دست نمییابد، اما توسط سارقان مورد حمله قرار میگیرد. یکی از سارقان به او میگوید که او نیز رؤیایی مشابه داشته که گنج در اسپانیا و در کلیسایی قدیمی دفن شده است.
بازگشت به اسپانیا و کشف گنج: سانتیاگو به اسپانیا بازمیگردد و در همان کلیسایی که سفرش را از آنجا آغاز کرده بود، شروع به حفاری میکند. او سرانجام گنج واقعی را که در تمام مدت در نزدیکیاش بوده، پیدا میکند. او درک میکند که جستجوی گنج نه تنها به معنای یافتن ثروت مادی، بلکه به معنای یافتن خود و تحقق رؤیاهای شخصی است. سانتیاگو پس از یافتن گنج، تصمیم میگیرد به مصر بازگردد و با فاطمه که منتظر او بود، زندگی کند.