تاریخ، آنگونه که در مکاتب و مدارس آموزش داده میشود، اغلب روایتی است از پیروزی، شکوه، توسعه و افتخار. اما آنچه پنهان میماند، خون، دروغ، سانسور و تحریف است. تاریخ رسمی، نه آینهی واقعیت، بلکه ابزار قدرت است. و همانگونه که فاتحان سرزمینها را تصرف میکنند، حافظهها را هم تصاحب میکنند.
• فاتحان، پس از پیروزی، نخستین کاری که میکنند، بازنویسی تاریخ است؛ تاریخ را از نگاه خود روایت میکنند تا جنایتها را توجیه و مظلومیتها را حذف کنند.
• نامها، چهرهها، زبانها و فرهنگهایی که شکست خوردهاند، یا بهکلی ناپدید میشوند، یا بهصورت کاریکاتور و دروغین در تاریخ باقی میمانند.
• کتابهای تاریخی رسمی، معمولاً نوشتهشده توسط درباریان، سیاستمداران و روشنفکران وابستهاند؛ نه شاهدان عینی، نه مردم، نه قربانیان.
• هر شکست اخلاقی در تاریخ، با عباراتی چون «ضرورت»، «مصلحت»، «امنیت ملی» یا «تمدنسازی» توجیه میشود؛ یعنی جنایت با واژههای شیک پنهان میشود.
• فاتحان، حق تعریف قهرمان و خائن را در اختیار دارند. بسیاری از مبارزان آزادی، در تاریخ رسمی بهعنوان «آشوبگر، افراطی یا تروریست» معرفی شدهاند.
• نسلهای بعدی، تاریخ را نه از زبان مادربزرگها و شاهدان، بلکه از کتابهایی میخوانند که زیر نظر ساختار قدرت تنظیم شدهاند.
• استعمارگران، جنگطلبان و کودتاچیان، در تاریخ رسمی کشورها بهعنوان نجاتدهنده، اصلاحگر یا معماران نوین معرفی میشوند.
• دروغ تاریخی فقط در جعل رویدادها نیست؛ بلکه در انتخاب گزینشی آنچیزی است که گفته میشود و آنچیزی که عمداً گفته نمیشود.
• تاریخ، اگر در دست مردم نباشد، به ابزاری برای تکرار فاجعه تبدیل میشود. ملتهایی که حافظه ندارند، بازیچۀ دوبارهاند.
• تحریف تاریخ فقط مختص گذشته نیست؛ امروز هم با رسانه، سینما، آموزش، و اینترنت، هر روز تاریخی تازه ساخته میشود؛ همانقدر دروغین، همانقدر خطرناک.
به این ترتیب، تاریخ اگر با خون نوشته شود، باید با آگاهی بازخوانی شود.
وگرنه نسلها، بهجای حقیقت، افسانه خواهند خواند؛
افسانهای که قاتل را قهرمان، و قربانی را دشمن نشان میدهد.
💬 نظر شما برای ما ارزشمند است
اگر دیدگاهی، نکتهای یا نقدی درباره این مطلب دارید، لطفاً آن را با ما و دیگر خوانندهگان در میان بگذارید.
از کادر زیر میتوانید دیدگاهتان را بنویسید.