به مناسبت ۸ثور
من فرزند یکی از بنیانگذاران جمعیت هستم. چند روز پس از آنکه پدرم به رحمت خدا رفتند کیفشان را باز کردم، تمام داراییشان ۲۰۰۰ افغانی آنهم بیستیهای نوی بود که عیدها به بچهها میدادند.
پسر و پسرانشان نه وزیر، نه معین، نه رییس و نه هم آمر بودند و نه هم پولهای ملیوندالری در بانکها داشتند. ۲ پسرشان تقریبا بیکار بودند و ۲ پسرشان برای لقمه نانی حلال تا اکنون قلم میزنند.
پدرم درد هجرت، زندان، اسارت و خانواده ما درد نداری، بارها هجرت، زندگی مخفی و ما فرزندانشان درد بیبرنامهگی تحصیلی را کشیدهایم.
من متعلق به نسلی هستم که به سمت ۸ثور نقادانه نگاه میکنم و به خود حق میدهم. چرا که آنچه ۸ثور برای ما اکنون بهبار آورده را به وضوح میبینیم.
در سوی دیگر قضیه اما واقعیتی دردناک نهفته است. اینکه صدهاهزار انسانی که ۸ثور محصول رویکردشان بود از کوهپایههای غور تا درههای بادغیس و دشتهای هرات نه نانی برای خوردن دارند و نه کفنی برای مُردن
هر روز نقد میشوند و هر روز چوب عملکرد دیگران را میخورند.
برخی از فرزندان مجاهدین از دبی تا واشنگتن را تسخیر کردهاند. قطارهای زره برای رفت و آمد خود راه میاندازند، وزیر میشوند. نگاهشان به قدرت با نسل قبل از خودشان متفاوت است، آنها تاریخ ۱۴ سال مبارزه برای رهایی از بردهگی و اسارت را به تاج و تخت امروزیشان سودا میکنند. ولی در این میان زخم زبان را کسانی میشنوند که سالهاست مزدشان را از خدا میجویند.
ما اگر آماسهای پای فرزند مجاهدی را در روستاهای دور افتاده کشور میبینیم، مطمئنا بلندمنزلهای دبی و سانفرانسیسکو و قصرهای شیرپور را هم میبینیم و روزی گذر زمان و سیر تاریخ حق این نسل را خواهد گرفت.
روح مبارزان واقعی شاد و یادشان گرامی باد.
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.