امروز ۸ثور است؛ حاصل ۱۴ سال مشقت پیمان و شماری از همنسلان و همفکرانش
شاید آنروزهاییکه چشمان نمآلودِ منبعث از احساس و دردِ قلب شکستهاش، فریاد حزینش را با اندوه آوارگان و ماتم رسیدهگان گره میزد و او از کوهپایههای بادغیس تا دشتهای سوزان هرات پر مشقتترین روزهایش را میگذراند، بهچیزی جز عدالت اجتماعی و آیندهای پر امید برای ملتی دردمند فکر نمیکرد.
موقفهای بزرگ سیاسی، اداری و اجتماعیاش هیچگاه برایش منجر به رفاه و آسایش نشد. شاید از معدود موقفدارانی که هیچگاه شکم فرزندانش را نخواست با پول حرام سیر کند.
بهجای پول و دارایی، کتاب و کتابچه و قلمش انیس و مونس هر شب و روزش بود و فریاد “رهایی بخش یارب! از اسارت کشور ما را” سر داد و همفکرانش را به خوشرویی با دردمندترین ملت دنیا فرا خواند و گفت:
مجاهد! ظلم و بدکاری گناه است
ستمگاری و مکاری گناه است
کسی که پیرو اسلام باشد
اگر او را بیازاری گناه است
حالا در بستر بیماری، او نمیداند که امروز چندم ثور است، همانگونه که بسیاری از همکیشان او مست مسندهای دولتیشاناند و نمیدانند که او کجاست و در چه وضعیتی بهسر میبرد.
به هر حال به پاس شش دهه خدمت صادقانه، شاید تنها خواستهاش این باشد که از دعای خیرتان محروماش نکنید.
من کیستم؟
از: سید فضلاحمد پیمان
لطفا کانال یوتیوب چهارسو را سبسکرایب کنید تا به جالبترین ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.
من کیستم شناور بازو شکستهای
در رهگذار سیل حوادث نشستهای
غیر از خروش مدهش طوفان سهمگین
نشنیده مژدهای، ز لب پیخجستهای
دلدادهای، فریفتهای، در هوای دوست
پیوند مهر از همه عالم گسستهای
آزادهای، ز بار تعلق بسان سرو
مجنون طراز سلسله برپای بستهای
آزردهای، ولی نه به آزار مایلی
دل خستهای، ولیک دلی را نخستهای
مستغنی از سیاست حکام بحر و بر
دریانورد پیر ز جان دست شستهای
در احتضار، عمر به آخر رساندهای
طرفی ز جانسپاری خود بر نبستهای
از اهل این زمانه، سزاوار دوستی
کمتر سراغ دیده و بسیار جستهای
از بخت در شکایت و از دهر تنگدل
از آشنا ملول و ز بیگانه خستهای
محروم زیست هر که چو “پیمان” در این وطن
یا سیم و زر نداشت و یا دار و دستهای